مرکز تخصصی فقه و اصول معصومیه بوشهر

اللهم لاتسلبنی ما انعمت به علی من ولایتک و ولایـﺔ محمد و آل محمد
  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

مراسم سوگواری شهادت امام جعفر صادق(ع) در مرکز تخصصی فقه واصول معصومیه بوشهربرگزار می شود

 


مراسم سوگواری بمناسبت سالروز شهادت هفتمین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت حضرت امام جعفر صادق(ع) برگزار می شود. به گزارش  روابط عمومی مرکز تخصصی فقه و اصول معصومیه بوشهر: بمناسبت سالروز شهادت هفتمین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت حضرت امام جعفر صادق(ع) مراسم سوگواری در رثای آن امام معصوم از سوی  مدیریت مرکز تخصص فقه واصول معصومیه بوشهر روز پنج شنبه 30 مردادماه با سخنرانی سرکار خانم یوسفی در سالن اجتماعات مدرسه علمیه امام صادق(ع) برگزار می شود.

از عموم مردم ولایتمدار ودوستدار ائمه معصومین دعوت می شود در این مراسم معنوی شرکت کنند.

راه پیمایی روز قدس

02 مرداد 1393 توسط مرکز تخصصی فقه و اصول معصومیه بوشهر

ملت بزرگ ما در روز قدس با حضور یکپارچه فریاد رساى خود را در حمایت از ملت فلسطین به گوش جهانیان مى‏رساند.
وعده ما فردا راه پیمایی روز قدس

 نظر دهید »

بیانیه مدیر مرکز تخصصی معصومیه(س)بوشهر

02 مرداد 1393 توسط مرکز تخصصی فقه و اصول معصومیه بوشهر

بسم الله الرحمن الرحيم


بار ديگر تجاوز وحشيانه و ظالمانه رژيم اشغالگر صهيونيست به نوار غزه و كشتار مردم بي پناه و بي‌گناه آن سرزمين كوچك و محاصره شده، فجايع غمباري را رقم زده و زخمي ديگر بر پاره تن جهان اسلام نشانده است.
مردم غيرتمند و روزه دار غزه، اين روزها آماج حملات ناجوانمردانه رژيم تروريست و منحوس صهيونيستي قرار گرفته و مظلومانه به شهادت مي‌رسند و در اين ميان سكوت شرم آور كشورهاي غربي و عربي، به مثابه چراغ سبزي براي شروع و تداوم جنايات ضدبشري اين رژيم شده است .
در غزه، زنان و كودكان به خاك و خون كشيده مي‌شوند و خانه‌ها و مساجد و بيمارستان‌ها هدف قرار مي‌گيرند اما خبري از اعتراض مدعيان حقوق بشر نيست. دولت هاي استكباري چشم خود را به روي واقعيتها بسته اند اما ديگر قابل كتمان نيست كه اين وحشي گري‌ها نشان از ترس و وحشت رژيم صهيونيستي از مقاومت جانانه مردم غزه دارد و روز به روز اين رژيم را به پرتگاه اضمحلال نزديكتر مي‌كند.
حمايت رو به گسترش انسان‌هاي آزاده در اقصي نقاط جهان از مردم مظلوم فلسطين و فشار به دولت‌هاي مستكبرشان نيز حكايت از آن دارد كه ديگر، بايكوت خبري جنايات رژيم صهيونيستي و خيمه شب بازي‌هايي نظير كنفرانس آناپوليس و آتش بس‌هاي تبليغاتي و در عين حال خونبار! مانع افزايش تنفر جهاني از اين رژيم نخواهد شد.
مدیر مرکزتخصصی فقه واول معصومیه بوشهرٰضمن همدردي با ملت مظلوم فلسطين در غزه، جنايات ددمنشانه رژيم جنايتكار و منفور صهيونيستي را محكوم نموده و از تمامي ملت‌ها و دولت‌هاي مستقل و آزاده جهان مي‌خواهند تا به هر نحو مقتضي به ياري ملت مظلوم فلسطين و بويژه ساكنان بي‌دفاع و بي پناه نوار غزه بشتابند.

 نظر دهید »

خلاصه درس خارج نماینده ولی فقیه در استان بوشهر ایه الله صفایی بوشهری

13 خرداد 1393 توسط مرکز تخصصی فقه و اصول معصومیه بوشهر

Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4

atentStyles DefLockedState="false” LatentStyleCount="156″>

جلسه اول :یک شنبه 27/11/1392

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدالله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا ونبینا محمدو آله المعصومین. سیّما بقیّه الله فی الارضین و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین

در دلالت حدیث رفع : حديث رفع، از احاديث مشهور و حائز اهميت در بعضى از مباحث اصول فقه. متن حديث بنا به روايت شيخ صدوق چنين است: «عن ابى عبدالله عليه السلام قال، قال رسول الله صلى الله عليه و آله: رفع عن امتى تسعة: الخطأ و النسيان، و ما اكرهوا عليه، و ما لا يطيقون، و ما لا يعلمون، و ما اضطروا اليه، و الحسد، و الطيرة و التفكر فى الوسوسة فى الخلق ما لم ينطق بشفة» (توحيد، 353، خصال، 2/417، بحار الانوار، 2/280) .

در شبهات سؤال بود ،به ویژه شبهه ی حکمیه ، هم سند وهم دلالتش معتبر است ؛هم در شبهه یحکمیه وهم در شبهه ی موضوعیه دلالتاًکه دلالت بر برائت دارد. در حدیث رفع ،مرفوع است هرچیزی که برای انسان در موضوع و حوزه دین ،موضوعیت دارد خدای متعال و شارع وضع می کند.حاکم است.

“ما” موصوله است.آن چیزی که قابلیت موصول باشد.تکلیف «لا یعلمون رفع » موضوع شبهه ی حکمیه است .تمامی اموری که مربوط با عدم اتیان این فعل باشد،هم می تواند مصداق آن تکلیف باشدوهم می توان فعل قرار بدهیم .«وضع علیکم الصلوه » «کتب علیکم الصیام »یغنی وُجِبَ علیکم الصیام .

“ما لایعلمون"آن چیزی است که نمی داند چه تکلیف باشد چه فعل باشد. خود صلاه رفع نمی شود احکام صلاه و روابط در مورد صلاه چون در صله آن “لا یعلمون “نیامده بر چیزی یگذرد ."ما لا یعلمون “قابلیت تطبیق دارد .یک سری قابلیت وضعی دارد یک سری نیز قابلیت تطبیق دارد.

معامله دارای آثاری است –احکام وضعی است.

مجموعاً “ما لا یعلمون “قابلیت تطبیق در همه ی موارد می شود هر چیزی “ما لا یعلمون ” است لذا اگر کسی بیاید ادعا کند و بگوید نمی دانستم این جا قاضی می تواند رفع ما لا یعلمون کند .یا در نماز که از عبادات است کسی نمی گوید این شیء واجب است یا این شیء مانع است.بنابراین حدیث شامل هم تکیفیه وهم وضعیه می شود ومصداق آن عام است یک تغییر چنان وسیع است.

“رفع ما لا یعلمون ” هم تکلیفیه و وضعی است وهم حکمیه و وضعی است.

می گوییم :خود فعل شامل اجزای فعل هم می شود ،شامل جزئیت فعل هم می شود شرطیت شی ء، ما لا یعلمون و مانعیت این شی ء ما لا یعلمون (با نسیان ها)فرق می کند نمی داند این شرط عقد است یا جزئیت عقد است .با توجه به این معنا “اذا لم یتحقق جاز لم یتکلف الکل ،اذا تحقق المانع اذا تحقق شی ء".

آیا اگر در عبارتی در معامله ای ندانسته چیزی حذف شده که معتبر است یا چیزی ایجاد شده که مانع است ؟

مثلاً مواجه شد سوره نخوانده است –متوجه شد که یکی از موانع صلاه را ایجاد کرده است. (ما لا یعلمون ،دستش باز است در همه چیز در عبادات در معاملات در ایقاعات در عقود داخل می شود.)

“حدیث رفع"دارای رحمت است .امتنانی “علی اُمتی یا عن اُمتی ” است .نشان می دهد این اُمت مورد توجه است نه دیگراُمتها مد نظر است. .لذا این حدیث امتنانی است و این حدیث ،حدیث رحمت است. لذا از کلمه ی “علی اُمتی ” آمده است.

اگر کسی که یک معامله ای پُر سود انجام داد ولی از برخی شروط وموانع واجزا اطلاع نداشت و طرف مقابل متوجه شد و این مسأله این جا رخ داد وآمد شکایت کرد ."رفع عن اُمتی تسعه عشراً علی عن اُمتی “است.

جلسه دوم :دوشنبه 28/11/1392

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدالله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا ونبینا محمدو آله المعصومین. سیّما بقیّه الله فی الارضین و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین .

عصیر یعنی فشرده شدیک شیءکه آن شیءرا به سراجام می رساند. لذا به قبل از ظهور هم عصیر گفته می شود- به آب میوه ،عصیر گغته می شود.وفشرده ی شده ی آن است .آب میوه ،فشرده شده ی یک شیء می گویند.

عصیر خودش دو بخش دارد.یک بخش آن در معرض شراب است.و یک نوع از موضوع ماده ی عصیر در معرض شراب نیست .مثل آب پرتقال ،آب سیب و… .

برخی می گویند: عصیر می توند شراب باشد.مثل :انگور ،تمر (خرما)،کشمش .

این ها عصیری است که از این ها به دست می آید در معرض شراب است.

گاهی به واسطه ی فشار ،این جوانب به عصیرتبدیل می شوند یا به واسطه های دستگاه هایی آب گرفته می شود،یا به واسطه گرمی هواتبدیل به عصیر می شود.

یک حالت نشیش هست .هرگاه گرما به ذات مایع می رود و شروع می کند به حباب درست کردن می کند که این حالت غلیان است . یک حالت دیگر ،و آن شیره شدن آن ها است.در عصیر عنبی علی الاطلاق وقتی است که غلیان پیدا کند و دوسوم آن ازبین نرود.و تقریباً شیره است.

پس بحث های ما در جایی است که عصیر عنبی است.غلیان پیدا کرده است .از حالت نشیش عبور کرده است و ذهاب ثلثین نشده است.

مرحوم صاحب العروه قائل هستند به عصیر عنبی تکلیفاً و وضعاً.(منظور از تکلیف :خوردن شراب است. ومنظور از وضعاً:ذات عصیر عنبی است.)

تکلیفاًشرب آن حرام است .و وضعاًذات آن حرام است.

“احتیاطاًو ان کان اقوی طهارتُ”

وقتی یک انسان روایت می بیند اقوال علما را ملاحظه می کند می بیند که صاحب عروه با دقت وتسلط با نگاه جامع به روایات این کلام را بیان کرده است .بله ،اشکال در خوردن آن است آن به نفسه و خود به خود و زمانی که دو سوم آن رفت حلال می شود و انقلاب پیدا می کند .

همین که حالت حباب ها تشکیل شد و یک مقدار گرم شد مولکولهای آن آزاد شدو حباب تشکیل شد. به همان حد قائل می شویم .

صحیح عبدالله بن سنان ،به خاطر وجود راوی که مشخص نیست."ان یعصیر لیبغی سلطان ……………”

آتش به آن ااصابت کرد و” هوحرامٌ” . در روایت دیگری که دراین مسأله حضرات گفته اند.که موثقه معاویة بن عمار است که مراد شیعه است .

“یأتی به البختج “خانم ها در برنج پختن یا آن را آب می کشند و یا آن را دم می دهند.برنج دمپختک این معرب آن است ومقداری از آب آن می رود.این بختج به هرچیزی می گویند.که آن را دم داده اند وکل آبش نرفته است .

دمش دادن یعنی دما به آن دادن و کلاً آب آن نرفته است.

“ویقول قد سبق الی سبق و یشرب الی النصف “و"آٔنا اعرف یثرب الی الللللنصف “و به نصف نرسیده از آن می خورد."کنتُفرجاٌعلی معرفته “.پس با نصف حلال نمی شود وخوردن آن اشکال دارد.

دو روایت ،سه روایت کنار هم به دست می آوریم صحیحه است ،موثقه است،صحیحه است،یا حسنه است. و همگی می تواند قابل انتقاد باشدو از آن طرف ما وجهی بر نجاست نداریم. نه “هو الی الأحوط است شرب آنحرام است و خودش هم نجس می باشد.بنابر این اقوی حرمت شرب است .

بسم الله الرحمن الرحیم

جلسه سوم : مصادف با درس 61

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدالله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا ونبینا محمدو آله المعصومین. سیّما بقیّه الله فی الارضین و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین .

کلام در عصیر عنبی است زمانی که غلیان می یابد قبل از اینکه ذهاب ثلثین شود در این رابطه دو نظریه عمده است :

اول اینکه هم شُرب آن حرام است تکلیفاً وهم ذات آن نجس است وضعاً.

قول دیگر این است که این عصیر شُرب آن حرام است تکلیفا ًاما نجس نیست وضعاً.

اما اینکه تکلیفاً ووضعاًحلال باشد برخی ادّعا کرده اند پس به نظر ماده است شُرب آن حرام و ذات آن نجس است .

قول دوم :شُرب آن حرام اما خود ذات طاهر است .

قول سوم :حلال و طاهراست قبل از اینکه ذهاب ثلثین شود .

این مسئله عصیر عنبی یکی از موارد مهلکت الآراء بین فقها هست و در این رابطه صحبت زیاد شده و اگر شما بخواهید به مخالفت فقهی بپردازید.

عصیرعنبی :

مشهور فقهااین شی ءرا ملحق به خمر کرده اند.علی الاطلاق تکلیفا حرمت شرب وضعا علی نجاسا .

· اما برخی ازحضرات قائل به حرمت شرب هستند اما قائل به نجاست نیستند.

· فرض دیگری این است که عصیر عنبی قبل از ذهاب ثلثین هم نجس است اما شرب آن مشکلی ندارد.

· یک فرض دیگر در مورداسباب غلیان است که غلیان، آن با نارباشد یا غیرنار باشد .

گفته اند اگر با نار باشد حرمت شرب می آورداما اگربه غیر نار بود این ذهاب ثلثین مطهر نیست باز این عصیر عنبی نجس است و تنها یک راه دارد در تنجیز و تبدیل به سرکه .و آن تحلیل وتبدیل آن به سرکه است.

آن دو قول اول مهم است :

1.عصیر ذهاب ثلثین هم نجس وهم حرام است .

2.نجس نیست ولی حرام است. (دو تا فرضیه و یک قول است.)

مجموعه روایاتی که هست به ویژه روایت معاویه بن عمار که در باب اطعمه واشربه است. در رسائل باب هفتم مرحوم شیخ در تهذیب یک جور بیان کرده و مرحوم کلینی در کافی جور دیگری بیان کرده است و همین باعث شده که د فتوی و استنباط نقطه نظرها متفاوت باشد .

در تهذیب مرحوم شیخ “خمرٌلایَشربُهُ” بیان کرده موثقه معاویه :سوال کردم از ابا عبدالله (علیه السلام )هنوز به نصف نرسیده است می خورد.(اما می داند که نرسیده و قبل از یک سوم می خورد)

آیا بنوشم ؟

حضرت فرمود :"خمرٌلا یشربه “.

(و لو شیعه به شی ء بگوید این عصیر قبل از یک سوم خمر لا یشربه در بعضی از کتب مثل رسائل کلمه خمر ندارد.

با کلمه “خمر” یا “لا یشرب “صیغه نهی یا نفی بیان کرده است.آن هنوز ذهاب ثلثین نشده است ولی می خورد چون لا اُبالی است و لو شیعه بگوید این عصیر عنبی قبل از ذهاب ثلثین این کلمه “خمر ” است در برخی از کتب مثل رسائل این کلمه” خمر” ندارد .)

وقتی گفته شود: “خمرٌلایشرُبُهُ” خمر ویژگی های دارد.

حضرت (علیه السلام ) فرموده است :

« این تنزیل شی ءمنزله ی شی ء آخر است. »

نه اینکه واقعاً خمر باشد ژس چون مثل خمر وی شود.

اگر صحبت می کند صحبت خارج از حوزه دینی می کند ایجا عصیر عنبی را مد نظر است .

می فرماید :"خمر"ٌ: وقتی خمر شود. تمام ویژگی های خمر شامل آن می شود :

1.نجاست 2.حرمت شرب

در کتاب وافی نگاه کنید کلمه “خمر “ندارد. آن جا دارد “لا تشرب “

در برخی از کتب کلمه خمر وجود ندارد .

برخی اتکا کردند به کتاب رسائل و گفتندچون رسائل خمر ندارد لکن طاهر است . هر چند حرام باشد.

وآن کسانی که کتاب تهذیب (شیخ طوسی )کلمه” خمر “دارد را ملاحظه کردند که خمر دارد گفتند خمر داردروی این حساباین خمراست که تکلیفاً و وضعاً نجس است. چون کلمه خمردارد.

باتوجه به اینکه رسائل ازمرحوم شیخ است ،به تبع مابایدبه کتاب شیخ رجوع کنیم.چون درآنجاکلمه خمروجوددارد.

مرحوم صاحب رسائل وصاحب وافی خبره هستندچگونه اینهابااین عزت کلمه خمربه این مهمی راجاانداخته باشند.

اساساًروایت مرحوم شیخ وشیخ صدوق نقل کرده است یکی خمرداردودیگری روایت خمرندارد.

(وقتی یک لیست به مامی دهندتاچیزی بخریم ممکن است دوتاچیزآن رانخریم

نه یک چیزاضافه بخریم ومی گوییم فراموش کرده ایم که نخریده ایم.)

اگردایرشدکه درروایت این کلمه هست یانیست لذاکلمه “خمر"می گوییم هست پس عصیرعنبی قبل از ذهاب ثلثین نجس وحرام است .

انجاست که اقای خویی اشکال گرفته اند :

عرض بنده این استکه آقای خویی را نمی پذیریم .که چون سوال از شرب است -آقا بنوشم – حضرت می فرمایند خمر را ننوش نه این است که فقط می فرماید ننوش. لذا تشرب چه با صیغه نهی چه نفی این جواب در صیغه شرب است این سوال در مورد شرب است . وحضرت (علیه السلام) فرمود:خمراست ننوش وتأکیدمی کند.

جواب: سؤال دررابطه باشرب بودوسؤال راتخصیص نمی زندبه همین خاطراینجاقائلیم، قول دوم رامی پذیریم:

این برداشت صحیح نیست ولی طاهراست.حضرت می فرمایدخمروذو وجهین ومی گوید:

“لایشربه” چون سؤال ازشرب است .

برخی اتکا کرده اند به کتاب رسائل گفتند؛ لکن ظاهر طاهر است.

وکسانی که کتاب تهذیب را ملاحظه کرده اند گفته اند :خمر تکلیفاً ووضعاً شرب آن حرام است ونجس می باشد.

در کتاب شیخ حمزه نیز این چنین فرموده اند.

سؤال :این دو فرد خبره درنقل حدیث هستندچطور کلمه ی مهمی که منشأ استنباط است ،جای انداخته باشند ؟ اساساًهردو روایت ،مرحوم شیخ نقل کرده است ؛شیخ صدوق نیز آن را نقل کرده است.وهر دو واحد یکی خمر دارد یکی ندارد ،پس کدام را باید بگیریم و چه اصولی باید اجرا شود؟

اینجا انسان نوعاً وقتی بخواهند یک چیز را کم کنند نه یک چیز را زیاده بیاورند.

اصل عدم زیاده است. نه اینکه اصل زیاده فراموش می کند نه اینکه اضافه کندیعنی داریم که فرد چیزی یادش برود ولی اینکه اضافه برمواردبگذارد.

در نتیجه کلمه خمر است و عصیر عنبی در حکم خمر است و نجس وحرام است.

اشکال آیه الله خویی (رحمه الله علیه ): بله اگر کلمه لا یشرُبُهُ با آن نبود این صحیح بود و گفته ی"خمرًلا یشرُبُهُ"که حرمت شرب دارد ونجس نیست .و قیود اعتراضی است . پس چه خمر باشد چه خمر نباشد فقط فتوا ،حرمت شرب آن است .

و قائلین به قول دوم اینگونه جواب می دهند:این برداشت صحیح نیست .

حضرت می فرمایند :خمرٌدو وجه است.و می گوید لا یشربُهُ چون سؤال از شرب است چه با صیغه ینفی یا نهی جواب سؤال را بدهند سؤال تخصیص یا تقیید نمی خورد.و حضرت تأکید مکنند ،ننوشید.پس قول اول حرام صحیح است ونجس نیست.

نظرآیه الله صفایی بوشهری- نظر مشهور “و لایترک الاحتیاط “و"بالاقوی النجاست وحرمت . یعنی نجس وحرام است.

ابن ادریس و ابن حنظله بیان کردند اگر نار به غیر نار باشد چون حرارت هوا صحیح نیست.

جواب :در برخی روایات “نار” آمده است وموجب شده که به آن استناد کنند .مثل صحیحه ی ابن سنان .

جواب:برخی گفته اند ما روایاتی داریم که مطلق است چه به نار چه غیر نار طاهر و شرب آن حلال است.مثل روایت دیگر ابن سنان ،که اینجا مطلق آورده شده است. و آنجا مقید به” نار” است. پس باید مطلق را مقید به نار کنیم .

اما صحیح نیست چون نوعاً طبخ و غلیان توسط حرارت و آتش است.پس قید نار اعتراضی نیست که روایت را مقید کرد و قید عمومی وغالبی است پس موضوعیت در بحث نداردو به خاطر کثرت استعمال آن است.

پس نظر صحیح قول مشهوراست.

جلسه چهارم :چهارشنبه 30/11/1392

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدالله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا ونبینا محمدو آله المعصومین. سیّما بقیّه الله فی الارضین و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین .

پیام در عصیر عنبی بوده و شهرتی که مشهور است و احتیاطی که در این جا سائل است این حرمت به شکل مطلق است چه این غلیان به نفسه باشد چه به غیره باشد چرا که لسان ادله این گونه است .

و اگر در جایی آمده” طبخ فی النار"و این به خاطرکثرت به عمل است ولذا موجب ——وتأکیداست.

اما در رابطه تحلیل عصیر عنبی به جای غلیان فرموده اند که معمولاً و منطوقاً دلالت بر این است که ذهاب ثلثین (دوسوم)آن که باعث حلیت وتعلیل این مقام(عصیر) می شود.

اطلاق در مسأله :

-اما غلیان از کسی نجس می شود و خوردن ان حرام است در روایت از موقعی که غلیان پیدا کند زمانی که مفهوم غلیان تحقق پیدا کند .

غلیان وقتی اب شروع می کند به حرکت دورانی قبل از اینکه به این مرحله برسد

جلسه پنجم : یک شنبه 4/12/1392

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدالله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا ونبینا محمدو آله المعصومین. سیّما بقیّه الله فی الارضین و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین .

حدیث رفع از جهت سند معتبر است م از جهت دلات برای اثبات دلالت کافی است.

این روایت غیر از –ما لا یعلمون – نیاز به اثبات دارد و برای سند روایات

«رفع در مقابل وضع است » و رفع در موقع وزمانی گفته می شود که چیزی وضع شده باشد و رفع برای جلوگیری از چیزی باشد .

«رفع برداشتن شیء بعد از وقوع است .» و « دفع پیش گیری شیء قبل از وقوع است .»

تسعه اشیاء به نحوی وضع شده است یا قابیت وضع را دارد .

این 9 امر از امت اسلامی برداشته شده است در رابطه با خطا ونسیان دیروز صحبت کردیم .

امروز درباره “ما اکراه علیه ” و"ما اطیعون “صحبت کردیم

خدای متعال آنچه که اکراه می شود بر آن آثار مواخذه وعقاب را برداشته است .کسی که به اجبار و نا خواسته مجبور به افطار ماه مبارک رمضان می کنند و مجبور به کاری می کنند که خلاف تکلیف است .

ولی در جایی که کسی را به قتل کسی مجبور کنند یا به نوامیس مردم تجاوز کنند استثنا شده است . بنابراین تمام تکالیف آثاری فعل تکلیفی و اجباری

اکرا با اجبار فرق م کند ،اکراه اعم از اجبار است ،سلب اراده می کند –اجبار فشار صد در صد است و اکراه همین فشار است وخود نا خواسته ست اما به نحوی از آنها در شرایطی قرار می گیرد .

این روشن است که عقابی ندارد مثلاً کسی را مجبور کردن به خوردن شراب اثر وضعی آن ،حرام است(این که چقدر در حالت سکر عقلش و حالتش را مضطر کند تاثیر میگذارد ) باقی می ماند و فقط اثر تکلیفی آن برداشته می شود .

« و ما لا یتیقون » مثلاً1یرمردی نمی تواند روزه بگیرد یا دختر بچه ای که طاقت ندارد و نمی تواند روزه بگیرد.

«ما اضطروا علیه »آنکه اضطرار نسبت به آن دارد مثلاً در بیابان هستند و گرفتار شده اند و مجبور هستند مردار بخورند و آثار تکلیفی آن برداشته شده است

«والحسد » میل نفسانی انسان از زوال نعمت برداشته می شود.آثار تکلیفی حد برداشته شده است .

اینجا حسد صرف است واز هر فردی از امت گناهی و آثار تکلیفی برداشته می شود بلکه

تشأم به اَمم :پیشگیری(پیشبینی بد) بد

تفأل :پیشگیری (پیشبینی خوب )خوب

یهودی ها از تشأم وتفأل خیلی استفاده می کنند .ودر تعابیر عامیانه کلمات فراوانی داریم :

کلاغ:

جغد:

باز :

شاهین :

«وطایر»

«و تفکر فی الوسوسه »

انسان درعرصه های زندگی “فکر” یکی از موهبت های است که خداوند به و داده است .

برخی از علما می فرمایند:———————–ستایش انسان بر این ویژگی تسریح می کند .خداوند انسان را از سرشت فکر آفریده است.لذا فکر موهبتی است که خداوند فقط به انسان داده است جلوه های دیگری دارد ولی آنها را تحت شعاع انسان است ولی دیگر آفریدها ،برهان صفر هستند .گاهی انسان درعرصه زندگی تفکر می کند –تفکر ماده است وتحت تأثیر این فکر قرار می گیرد حال این تکر این گونه شد .

تفکر ،پذیرش فعل ناخواسته است و تحت تأثیر این فکر می شود اگر تفکر در رابطه با وسوه فی الخلق شد .

وسوسه :مثل زلزله در باب رباعی است .زلزله که این به این خاطر در ادبیات عرب استفاده می شود که زلزله می آید و میرودومثل زلزله و وسوسه باز بر میگردد،وسوسه یک عملیات ذهنی است که انسان را تحت تأثیر خودش قرار می دهد فشار ایجاد مکند ،می آید ومی رود.

صفات ذات دارد یا ندارد در این رابطه دچار وسوسه شده است

اگر در رابطه وسوسه ی در مورد خلقت انسان در رابطه با خدا و درباره آن تفکر کرد و از پذیرایی کرد خدای متعال گناه آثار تکلیفی ندارد واگر خالق باشد و اگر درباره مخلوق باشد مشکلی ندارد اگر نشانه ی مصدری که آفرینش چگون بوده اند آفرید ه ماده اولیه جهان آفریده ،به شکل جهشی آفریده شده ،به شکل تدریجی آفریده شده است اما این هم برداشته شده استدچار وسوسه شده عذاب آن برداشته شد. .

بنبر این پرکار بردترین زبان عرب است خود آهنگ کلمه هم دچار معنی می کند .

جلسه ششم : دوشنبه 5/12/1392

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدالله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا ونبینا محمدو آله المعصومین. سیّما بقیّه الله فی الارضین و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین .

بحثی بین فقها مطرح است که حرمت عصیر عنبی قبل از ذهاب ثلثین –ایا فرقی هست بین این غلیان بر ذات عصیر عارض است و بین غلیان بر ذات عنب یا خیر؟

گاهی غلیان عارض بر عصیر هست آب انگور هست غلیان پیدا می کند گاهی آب انگور نیست خود انگور غلیان پیدا می کند .- آن جایی که انگور هست غلیان پیدا می کند –دو صورت دارد و گاهی این انگور دچار یک شکاف می شود و آب انگور بیرون میآید یه وقت نه ،این انگور سالم هست آب در درون انگوردر هر دانه ای غلیان پیدا میکند.

آن حالتی که خود انگور شکاف پیدا می کنه به خاطر فشار این پوستهدارای شکاف میشهآب انگور می آید بیرون این انگور خود عصیر . چون دیگه آب بیرون می آید و تقریباً با تفاله انگور قاطی است .

دیگر حالت عصیر پیدا میکنه ، این در حکم عصیر بحثش گذشت.

عندماالکلام آن موقعی که آب در درون انگور غلیان پیدا می کند .

خدمتتون که عرض کنم یک مساله هست که همین نکته ای که حضرت آنها فرمودند:

که فرض این معنا ممکن است آب در درون انگور باشد-غلیان پیدا بکند.

و اگر این فرض ممکن است شامل روایات می شود یا خیر.

روایات غلیان –خیلی ها گفته اند که این مفروض نیست. که مثلاً آبی درون انگور باشه حرارت داده باشه و پوسته شکاف پیدا نکنه آب در درون انگور غلیان پیدا کنه .گفتن تحقق خارجی نداره .

سلّمنا که تحقق خارجی داشته باشد بحث می کنیم و همچون موردی باشد .

برخی می گویند:

حرمت شرب دارد امّا نجس نیست (همچون حرفی که در عصیر زدن ) (بلا فرقین حضرات در این جا می زدن .)

برخی گفته اند :

این هم نجس است وهم شُربش حرام است .

به چه علت ؟

به علت اینکه

اولاً:مسکر است.

وعلت حرمت عصیر عنبی قبل از ذهاب ثلثین اسکارش است یعنی مسکر است .

ثانیاً: اینکه عُرف فیما بین عصیر و فیما بین خود عنب که ماده ی عصیر است در این فرق نمی گذارد چه عصیرش غلیان پیدا کند قبل از ذهاب ثلثین وچه خود انگور غلیان پیدا کند قبل از ذهاب ثلثین است .

فرق فیزکی دارد این خارج از پوسته است .این درون پوسته است عرف فرقی نمی گذارد فیما بین

جلسه هفتم : سه شنبه 6/12/1392

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدالله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا ونبینا محمدو آله المعصومین. سیّما بقیّه الله فی الارضین و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین .

قول اول :

قول دوم :عدم شُرب و نجاست

برای استدلال قول اول و دربیان اصل روایت دو مسئله است ؛

1.استدلال ایجابی

2.استدلال سلبی

1. استدلال ایجابی :

تمرو زبیب ذاتاً طاهراست و اکل آنها جایز است ولی در غلیان شک می کنیم که نجس شد و حرمت شرب ثابت شد .استصحاب عدم نجاست است وسابق عدم حرمت داشته است .

برخی اشکال گرفته اند که تمر و زبیب با عصیرآنها فرق می کنند و استصحاب و عدم موضوع باید وحدت داشته باشند.

جواب :هر عُرف بین عصیر و خود تمر و زبیب فرقی نمی گذارند . لذا وحدت موضوعی پیدا می کنند .

اشکال کرده اند: عصیر تمری وزبیبی با اصل تمر و زبیب فرق می کند چرا که قیمت آنها با هم فرق میکنند یکی را مایع می دانند ویکی را جامد می دانند حتی در طبع آنها فرق است وتغییر می کند .عصیر طبعش با اصل زبیب و تمر فرق می کند .لذا عرف بین تمر و زبیب وعصیرهما فرق قائل است لذا دو موضوعاست .و در این رابطه عرف حکم به تفرع می کند و مسامحه نمی کند بنابر این دلیل ایجابی قائلین به طهارت عصیرهما و حلیّت شُرب صحیح نیست .

(لذا موضوع در قضیه متیقن و استصحاب دو تاست.)

2. استدلال سلبی :

ادّله ای که قائلین به حرمت شُرب و نجاست این دو آورده اند صحیح نیست چون در مسند تمامی این روایات اشکال است .

پس باید این روایات را بررسی کنیم .

روایت اول ابن ابی عمیر نقل می کند .سؤال می کند از امام صادق (علیه السلام )می فرمایند:

دوباره سؤال می کند اگر زبیب کامل روی آب ریخته شود چطور حضرات فرمودند اشکال ندارد .و این هم حرام است .

در سند آن اشکال گرفته اند ولی در متن دلالت واضح است که دلالت بر حرمت شُرب می کند .

اشکال کرده اند :زید که زراره می گویید نرسی است شاید زید نرسی باشد که موثق نیست و زید مرسی هم توثیق قوی ندارد .

لذا روایت چه زید زراره و چه نرسی باشد توثیق شده اند .

حضرات می گویند چون از ابی عمیرنقل می کند . و روایاتی که به که به اصحاب اجماع می رسد مصحح است .بنابراین در سکه هستند و معتبر است و قابل اعتماد ابن عصیر یکی از اصحاب اجماع است .

در رابطه با اصحاب اجماع بین متأخرین اختلاف است .متقدمین قائل بودند که اصحاب اجماع هرچه اصحاب اجماع ،(تمامی اصحاب رجال قائل به وثاقت آنها هستند)

فردی را معتبر دانسته اند این فرد از هر کس که نقل می کند و هر که از او نقل شود هم روایت هایی معتبر است .

نظر متأخرین : اصحاب اجماع افرادی هستند که رجالیون توثیق کرده اند خود این هاافراد سالمی هستند نه اینکه کسانی که اصحاب اجماع یا از آنها نقل می کند افراد سالمی هستند .افرادی وجد دارند که انسان نمی خواهد درباره یآنها نقل کند اصحاب اجماع به ما هوهو وثاقت دارند .افرادی هستند که در سند روایت وثاقت دارند .

پس این گروه سند این روایت را قبول ندارند.

نظر صحیح :

ما قائل هستیم که اصحاب اجماع توثیق می شوند ولی دیگران توثیق نمی شوند .

ولی اگر فردی باشند که اصحاب اجماع از کسی نقل کردند مدحی وذمی ندارند و خود نقل اصحاب اجماع از این افراد به نحو توثیق است واین نشان از اعتبارو سلامت این افراد دارد چون قائل به توثیق این افراد هستیم .

اگر این روایت ،روایت مشابه هم داشته باشد ،موثقه یا معتبره مؤید این روایت هم است .که در این رابطه روایاتی نیز وجود دارد .

مثل روایت علی بن جعفر عن اخی مثل روایت موسی بن جعفر (علیه السلام )سوال کردم : سؤال کردم از زبیب که آنها را طبخ کنم طبعش عوض می شود دو ثلث برود و یک ثلث بماند حضرات می فرمایند اشکال ندارد .0یعنی دوسوم آن برود اشکال ندارد .) مفهوم :اگر دوسوم نرود مشکل دلرد .

روایت دیگر موثقه موثقه عمار ساباطی :زبیب چگونه طبخ شود تا شُرب آن حلال باشد .حضرت می فرمایند :—————– آب برزید تا دوسوم برود و یک دوم بماند آن وقت بخورید .

این روایت که می گویند و آن روایت که هر دو ثقه هستند دلالت می کند که روایت زید بن نرسی نیز صحیح است .

اقوی حمت هما و لایترک احتیاط تمر وزبیب و عصیرشان وقتی قبل از ذهاب ثلثین نجس است و حرمت شُرب دارند برخلاف تمر اگر تمر مسکر گرفته شود .مردم فیما بین ماده اسکار نمی گذارند و می گویند هردو یک حکم دارند.

جلسه هشتم :چهار شنبه 7/12/1392

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدالله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا ونبینا محمدو آله المعصومین. سیّما بقیّه الله فی الارضین و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین .

یکی از نکاتی که برای روحانیت حائز اهمیت می باشد. قرآن است و یک روحانی باید سؤال قرآنی داشته باشد ،در قرائت باید مسلط باشد، در ترجمه صاحب نظر باشد .

خیلی از این ترجمه ها اشتباه است ،در تفسیر ،در شأن نزول باید مسلط باشیم.

لذا خانم ها و آقایان هم خود، کار کنند وهم تدریس کنند .

موضوعات آیه ها را مشخص کنند ،جزوه ای داشته باشند .اگر فرهنگ قرآنی داشته باشیم همه چیز درست می شود.

نگاه کنید درمورد قرآن چقدر صحبت شده است .

چقدر مقام معظم رهبر امام خامنه ای (مد ظله العالی )تأکید می کنند.

چقدرعمل به قرآن ،کنترل زبان ٰامر به معروف آن هم با ادب این کارانجام شود ، تذکر داده اند. جامعه را باید قرآنی کنیم ،فاصله از قرآن نگیریم .اگر از قرآن فاصله بگیریم از خدا دور می شویم . در مورد قرآن کسی بحثی ندارد همه بحث ها برسر اهل بیت (علیهم السلام )است .قرآن را توجه کنید –عنایتی داشته باشید.

 نظر دهید »

خلاصه درس خارج نماینده ولی فقیه در استان بوشهر ایه الله صفایی بوشهری

13 خرداد 1393 توسط مرکز تخصصی فقه و اصول معصومیه بوشهر

Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4

atentStyles DefLockedState="false” LatentStyleCount="156″>

جلسه اول :یک شنبه 27/11/1392

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدالله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا ونبینا محمدو آله المعصومین. سیّما بقیّه الله فی الارضین و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین

در دلالت حدیث رفع : حديث رفع، از احاديث مشهور و حائز اهميت در بعضى از مباحث اصول فقه. متن حديث بنا به روايت شيخ صدوق چنين است: «عن ابى عبدالله عليه السلام قال، قال رسول الله صلى الله عليه و آله: رفع عن امتى تسعة: الخطأ و النسيان، و ما اكرهوا عليه، و ما لا يطيقون، و ما لا يعلمون، و ما اضطروا اليه، و الحسد، و الطيرة و التفكر فى الوسوسة فى الخلق ما لم ينطق بشفة» (توحيد، 353، خصال، 2/417، بحار الانوار، 2/280) .

در شبهات سؤال بود ،به ویژه شبهه ی حکمیه ، هم سند وهم دلالتش معتبر است ؛هم در شبهه یحکمیه وهم در شبهه ی موضوعیه دلالتاًکه دلالت بر برائت دارد. در حدیث رفع ،مرفوع است هرچیزی که برای انسان در موضوع و حوزه دین ،موضوعیت دارد خدای متعال و شارع وضع می کند.حاکم است.

“ما” موصوله است.آن چیزی که قابلیت موصول باشد.تکلیف «لا یعلمون رفع » موضوع شبهه ی حکمیه است .تمامی اموری که مربوط با عدم اتیان این فعل باشد،هم می تواند مصداق آن تکلیف باشدوهم می توان فعل قرار بدهیم .«وضع علیکم الصلوه » «کتب علیکم الصیام »یغنی وُجِبَ علیکم الصیام .

“ما لایعلمون"آن چیزی است که نمی داند چه تکلیف باشد چه فعل باشد. خود صلاه رفع نمی شود احکام صلاه و روابط در مورد صلاه چون در صله آن “لا یعلمون “نیامده بر چیزی یگذرد ."ما لا یعلمون “قابلیت تطبیق دارد .یک سری قابلیت وضعی دارد یک سری نیز قابلیت تطبیق دارد.

معامله دارای آثاری است –احکام وضعی است.

مجموعاً “ما لا یعلمون “قابلیت تطبیق در همه ی موارد می شود هر چیزی “ما لا یعلمون ” است لذا اگر کسی بیاید ادعا کند و بگوید نمی دانستم این جا قاضی می تواند رفع ما لا یعلمون کند .یا در نماز که از عبادات است کسی نمی گوید این شیء واجب است یا این شیء مانع است.بنابراین حدیث شامل هم تکیفیه وهم وضعیه می شود ومصداق آن عام است یک تغییر چنان وسیع است.

“رفع ما لا یعلمون ” هم تکلیفیه و وضعی است وهم حکمیه و وضعی است.

می گوییم :خود فعل شامل اجزای فعل هم می شود ،شامل جزئیت فعل هم می شود شرطیت شی ء، ما لا یعلمون و مانعیت این شی ء ما لا یعلمون (با نسیان ها)فرق می کند نمی داند این شرط عقد است یا جزئیت عقد است .با توجه به این معنا “اذا لم یتحقق جاز لم یتکلف الکل ،اذا تحقق المانع اذا تحقق شی ء".

آیا اگر در عبارتی در معامله ای ندانسته چیزی حذف شده که معتبر است یا چیزی ایجاد شده که مانع است ؟

مثلاً مواجه شد سوره نخوانده است –متوجه شد که یکی از موانع صلاه را ایجاد کرده است. (ما لا یعلمون ،دستش باز است در همه چیز در عبادات در معاملات در ایقاعات در عقود داخل می شود.)

“حدیث رفع"دارای رحمت است .امتنانی “علی اُمتی یا عن اُمتی ” است .نشان می دهد این اُمت مورد توجه است نه دیگراُمتها مد نظر است. .لذا این حدیث امتنانی است و این حدیث ،حدیث رحمت است. لذا از کلمه ی “علی اُمتی ” آمده است.

اگر کسی که یک معامله ای پُر سود انجام داد ولی از برخی شروط وموانع واجزا اطلاع نداشت و طرف مقابل متوجه شد و این مسأله این جا رخ داد وآمد شکایت کرد ."رفع عن اُمتی تسعه عشراً علی عن اُمتی “است.

جلسه دوم :دوشنبه 28/11/1392

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدالله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا ونبینا محمدو آله المعصومین. سیّما بقیّه الله فی الارضین و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین .

عصیر یعنی فشرده شدیک شیءکه آن شیءرا به سراجام می رساند. لذا به قبل از ظهور هم عصیر گفته می شود- به آب میوه ،عصیر گغته می شود.وفشرده ی شده ی آن است .آب میوه ،فشرده شده ی یک شیء می گویند.

عصیر خودش دو بخش دارد.یک بخش آن در معرض شراب است.و یک نوع از موضوع ماده ی عصیر در معرض شراب نیست .مثل آب پرتقال ،آب سیب و… .

برخی می گویند: عصیر می توند شراب باشد.مثل :انگور ،تمر (خرما)،کشمش .

این ها عصیری است که از این ها به دست می آید در معرض شراب است.

گاهی به واسطه ی فشار ،این جوانب به عصیرتبدیل می شوند یا به واسطه های دستگاه هایی آب گرفته می شود،یا به واسطه گرمی هواتبدیل به عصیر می شود.

یک حالت نشیش هست .هرگاه گرما به ذات مایع می رود و شروع می کند به حباب درست کردن می کند که این حالت غلیان است . یک حالت دیگر ،و آن شیره شدن آن ها است.در عصیر عنبی علی الاطلاق وقتی است که غلیان پیدا کند و دوسوم آن ازبین نرود.و تقریباً شیره است.

پس بحث های ما در جایی است که عصیر عنبی است.غلیان پیدا کرده است .از حالت نشیش عبور کرده است و ذهاب ثلثین نشده است.

مرحوم صاحب العروه قائل هستند به عصیر عنبی تکلیفاً و وضعاً.(منظور از تکلیف :خوردن شراب است. ومنظور از وضعاً:ذات عصیر عنبی است.)

تکلیفاًشرب آن حرام است .و وضعاًذات آن حرام است.

“احتیاطاًو ان کان اقوی طهارتُ”

وقتی یک انسان روایت می بیند اقوال علما را ملاحظه می کند می بیند که صاحب عروه با دقت وتسلط با نگاه جامع به روایات این کلام را بیان کرده است .بله ،اشکال در خوردن آن است آن به نفسه و خود به خود و زمانی که دو سوم آن رفت حلال می شود و انقلاب پیدا می کند .

همین که حالت حباب ها تشکیل شد و یک مقدار گرم شد مولکولهای آن آزاد شدو حباب تشکیل شد. به همان حد قائل می شویم .

صحیح عبدالله بن سنان ،به خاطر وجود راوی که مشخص نیست."ان یعصیر لیبغی سلطان ……………”

آتش به آن ااصابت کرد و” هوحرامٌ” . در روایت دیگری که دراین مسأله حضرات گفته اند.که موثقه معاویة بن عمار است که مراد شیعه است .

“یأتی به البختج “خانم ها در برنج پختن یا آن را آب می کشند و یا آن را دم می دهند.برنج دمپختک این معرب آن است ومقداری از آب آن می رود.این بختج به هرچیزی می گویند.که آن را دم داده اند وکل آبش نرفته است .

دمش دادن یعنی دما به آن دادن و کلاً آب آن نرفته است.

“ویقول قد سبق الی سبق و یشرب الی النصف “و"آٔنا اعرف یثرب الی الللللنصف “و به نصف نرسیده از آن می خورد."کنتُفرجاٌعلی معرفته “.پس با نصف حلال نمی شود وخوردن آن اشکال دارد.

دو روایت ،سه روایت کنار هم به دست می آوریم صحیحه است ،موثقه است،صحیحه است،یا حسنه است. و همگی می تواند قابل انتقاد باشدو از آن طرف ما وجهی بر نجاست نداریم. نه “هو الی الأحوط است شرب آنحرام است و خودش هم نجس می باشد.بنابر این اقوی حرمت شرب است .

بسم الله الرحمن الرحیم

جلسه سوم : مصادف با درس 61

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدالله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا ونبینا محمدو آله المعصومین. سیّما بقیّه الله فی الارضین و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین .

کلام در عصیر عنبی است زمانی که غلیان می یابد قبل از اینکه ذهاب ثلثین شود در این رابطه دو نظریه عمده است :

اول اینکه هم شُرب آن حرام است تکلیفاً وهم ذات آن نجس است وضعاً.

قول دیگر این است که این عصیر شُرب آن حرام است تکلیفا ًاما نجس نیست وضعاً.

اما اینکه تکلیفاً ووضعاًحلال باشد برخی ادّعا کرده اند پس به نظر ماده است شُرب آن حرام و ذات آن نجس است .

قول دوم :شُرب آن حرام اما خود ذات طاهر است .

قول سوم :حلال و طاهراست قبل از اینکه ذهاب ثلثین شود .

این مسئله عصیر عنبی یکی از موارد مهلکت الآراء بین فقها هست و در این رابطه صحبت زیاد شده و اگر شما بخواهید به مخالفت فقهی بپردازید.

عصیرعنبی :

مشهور فقهااین شی ءرا ملحق به خمر کرده اند.علی الاطلاق تکلیفا حرمت شرب وضعا علی نجاسا .

· اما برخی ازحضرات قائل به حرمت شرب هستند اما قائل به نجاست نیستند.

· فرض دیگری این است که عصیر عنبی قبل از ذهاب ثلثین هم نجس است اما شرب آن مشکلی ندارد.

· یک فرض دیگر در مورداسباب غلیان است که غلیان، آن با نارباشد یا غیرنار باشد .

گفته اند اگر با نار باشد حرمت شرب می آورداما اگربه غیر نار بود این ذهاب ثلثین مطهر نیست باز این عصیر عنبی نجس است و تنها یک راه دارد در تنجیز و تبدیل به سرکه .و آن تحلیل وتبدیل آن به سرکه است.

آن دو قول اول مهم است :

1.عصیر ذهاب ثلثین هم نجس وهم حرام است .

2.نجس نیست ولی حرام است. (دو تا فرضیه و یک قول است.)

مجموعه روایاتی که هست به ویژه روایت معاویه بن عمار که در باب اطعمه واشربه است. در رسائل باب هفتم مرحوم شیخ در تهذیب یک جور بیان کرده و مرحوم کلینی در کافی جور دیگری بیان کرده است و همین باعث شده که د فتوی و استنباط نقطه نظرها متفاوت باشد .

در تهذیب مرحوم شیخ “خمرٌلایَشربُهُ” بیان کرده موثقه معاویه :سوال کردم از ابا عبدالله (علیه السلام )هنوز به نصف نرسیده است می خورد.(اما می داند که نرسیده و قبل از یک سوم می خورد)

آیا بنوشم ؟

حضرت فرمود :"خمرٌلا یشربه “.

(و لو شیعه به شی ء بگوید این عصیر قبل از یک سوم خمر لا یشربه در بعضی از کتب مثل رسائل کلمه خمر ندارد.

با کلمه “خمر” یا “لا یشرب “صیغه نهی یا نفی بیان کرده است.آن هنوز ذهاب ثلثین نشده است ولی می خورد چون لا اُبالی است و لو شیعه بگوید این عصیر عنبی قبل از ذهاب ثلثین این کلمه “خمر ” است در برخی از کتب مثل رسائل این کلمه” خمر” ندارد .)

وقتی گفته شود: “خمرٌلایشرُبُهُ” خمر ویژگی های دارد.

حضرت (علیه السلام ) فرموده است :

« این تنزیل شی ءمنزله ی شی ء آخر است. »

نه اینکه واقعاً خمر باشد ژس چون مثل خمر وی شود.

اگر صحبت می کند صحبت خارج از حوزه دینی می کند ایجا عصیر عنبی را مد نظر است .

می فرماید :"خمر"ٌ: وقتی خمر شود. تمام ویژگی های خمر شامل آن می شود :

1.نجاست 2.حرمت شرب

در کتاب وافی نگاه کنید کلمه “خمر “ندارد. آن جا دارد “لا تشرب “

در برخی از کتب کلمه خمر وجود ندارد .

برخی اتکا کردند به کتاب رسائل و گفتندچون رسائل خمر ندارد لکن طاهر است . هر چند حرام باشد.

وآن کسانی که کتاب تهذیب (شیخ طوسی )کلمه” خمر “دارد را ملاحظه کردند که خمر دارد گفتند خمر داردروی این حساباین خمراست که تکلیفاً و وضعاً نجس است. چون کلمه خمردارد.

باتوجه به اینکه رسائل ازمرحوم شیخ است ،به تبع مابایدبه کتاب شیخ رجوع کنیم.چون درآنجاکلمه خمروجوددارد.

مرحوم صاحب رسائل وصاحب وافی خبره هستندچگونه اینهابااین عزت کلمه خمربه این مهمی راجاانداخته باشند.

اساساًروایت مرحوم شیخ وشیخ صدوق نقل کرده است یکی خمرداردودیگری روایت خمرندارد.

(وقتی یک لیست به مامی دهندتاچیزی بخریم ممکن است دوتاچیزآن رانخریم

نه یک چیزاضافه بخریم ومی گوییم فراموش کرده ایم که نخریده ایم.)

اگردایرشدکه درروایت این کلمه هست یانیست لذاکلمه “خمر"می گوییم هست پس عصیرعنبی قبل از ذهاب ثلثین نجس وحرام است .

انجاست که اقای خویی اشکال گرفته اند :

عرض بنده این استکه آقای خویی را نمی پذیریم .که چون سوال از شرب است -آقا بنوشم – حضرت می فرمایند خمر را ننوش نه این است که فقط می فرماید ننوش. لذا تشرب چه با صیغه نهی چه نفی این جواب در صیغه شرب است این سوال در مورد شرب است . وحضرت (علیه السلام) فرمود:خمراست ننوش وتأکیدمی کند.

جواب: سؤال دررابطه باشرب بودوسؤال راتخصیص نمی زندبه همین خاطراینجاقائلیم، قول دوم رامی پذیریم:

این برداشت صحیح نیست ولی طاهراست.حضرت می فرمایدخمروذو وجهین ومی گوید:

“لایشربه” چون سؤال ازشرب است .

برخی اتکا کرده اند به کتاب رسائل گفتند؛ لکن ظاهر طاهر است.

وکسانی که کتاب تهذیب را ملاحظه کرده اند گفته اند :خمر تکلیفاً ووضعاً شرب آن حرام است ونجس می باشد.

در کتاب شیخ حمزه نیز این چنین فرموده اند.

سؤال :این دو فرد خبره درنقل حدیث هستندچطور کلمه ی مهمی که منشأ استنباط است ،جای انداخته باشند ؟ اساساًهردو روایت ،مرحوم شیخ نقل کرده است ؛شیخ صدوق نیز آن را نقل کرده است.وهر دو واحد یکی خمر دارد یکی ندارد ،پس کدام را باید بگیریم و چه اصولی باید اجرا شود؟

اینجا انسان نوعاً وقتی بخواهند یک چیز را کم کنند نه یک چیز را زیاده بیاورند.

اصل عدم زیاده است. نه اینکه اصل زیاده فراموش می کند نه اینکه اضافه کندیعنی داریم که فرد چیزی یادش برود ولی اینکه اضافه برمواردبگذارد.

در نتیجه کلمه خمر است و عصیر عنبی در حکم خمر است و نجس وحرام است.

اشکال آیه الله خویی (رحمه الله علیه ): بله اگر کلمه لا یشرُبُهُ با آن نبود این صحیح بود و گفته ی"خمرًلا یشرُبُهُ"که حرمت شرب دارد ونجس نیست .و قیود اعتراضی است . پس چه خمر باشد چه خمر نباشد فقط فتوا ،حرمت شرب آن است .

و قائلین به قول دوم اینگونه جواب می دهند:این برداشت صحیح نیست .

حضرت می فرمایند :خمرٌدو وجه است.و می گوید لا یشربُهُ چون سؤال از شرب است چه با صیغه ینفی یا نهی جواب سؤال را بدهند سؤال تخصیص یا تقیید نمی خورد.و حضرت تأکید مکنند ،ننوشید.پس قول اول حرام صحیح است ونجس نیست.

نظرآیه الله صفایی بوشهری- نظر مشهور “و لایترک الاحتیاط “و"بالاقوی النجاست وحرمت . یعنی نجس وحرام است.

ابن ادریس و ابن حنظله بیان کردند اگر نار به غیر نار باشد چون حرارت هوا صحیح نیست.

جواب :در برخی روایات “نار” آمده است وموجب شده که به آن استناد کنند .مثل صحیحه ی ابن سنان .

جواب:برخی گفته اند ما روایاتی داریم که مطلق است چه به نار چه غیر نار طاهر و شرب آن حلال است.مثل روایت دیگر ابن سنان ،که اینجا مطلق آورده شده است. و آنجا مقید به” نار” است. پس باید مطلق را مقید به نار کنیم .

اما صحیح نیست چون نوعاً طبخ و غلیان توسط حرارت و آتش است.پس قید نار اعتراضی نیست که روایت را مقید کرد و قید عمومی وغالبی است پس موضوعیت در بحث نداردو به خاطر کثرت استعمال آن است.

پس نظر صحیح قول مشهوراست.

جلسه چهارم :چهارشنبه 30/11/1392

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدالله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا ونبینا محمدو آله المعصومین. سیّما بقیّه الله فی الارضین و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین .

پیام در عصیر عنبی بوده و شهرتی که مشهور است و احتیاطی که در این جا سائل است این حرمت به شکل مطلق است چه این غلیان به نفسه باشد چه به غیره باشد چرا که لسان ادله این گونه است .

و اگر در جایی آمده” طبخ فی النار"و این به خاطرکثرت به عمل است ولذا موجب ——وتأکیداست.

اما در رابطه تحلیل عصیر عنبی به جای غلیان فرموده اند که معمولاً و منطوقاً دلالت بر این است که ذهاب ثلثین (دوسوم)آن که باعث حلیت وتعلیل این مقام(عصیر) می شود.

اطلاق در مسأله :

-اما غلیان از کسی نجس می شود و خوردن ان حرام است در روایت از موقعی که غلیان پیدا کند زمانی که مفهوم غلیان تحقق پیدا کند .

غلیان وقتی اب شروع می کند به حرکت دورانی قبل از اینکه به این مرحله برسد

جلسه پنجم : یک شنبه 4/12/1392

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدالله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا ونبینا محمدو آله المعصومین. سیّما بقیّه الله فی الارضین و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین .

حدیث رفع از جهت سند معتبر است م از جهت دلات برای اثبات دلالت کافی است.

این روایت غیر از –ما لا یعلمون – نیاز به اثبات دارد و برای سند روایات

«رفع در مقابل وضع است » و رفع در موقع وزمانی گفته می شود که چیزی وضع شده باشد و رفع برای جلوگیری از چیزی باشد .

«رفع برداشتن شیء بعد از وقوع است .» و « دفع پیش گیری شیء قبل از وقوع است .»

تسعه اشیاء به نحوی وضع شده است یا قابیت وضع را دارد .

این 9 امر از امت اسلامی برداشته شده است در رابطه با خطا ونسیان دیروز صحبت کردیم .

امروز درباره “ما اکراه علیه ” و"ما اطیعون “صحبت کردیم

خدای متعال آنچه که اکراه می شود بر آن آثار مواخذه وعقاب را برداشته است .کسی که به اجبار و نا خواسته مجبور به افطار ماه مبارک رمضان می کنند و مجبور به کاری می کنند که خلاف تکلیف است .

ولی در جایی که کسی را به قتل کسی مجبور کنند یا به نوامیس مردم تجاوز کنند استثنا شده است . بنابراین تمام تکالیف آثاری فعل تکلیفی و اجباری

اکرا با اجبار فرق م کند ،اکراه اعم از اجبار است ،سلب اراده می کند –اجبار فشار صد در صد است و اکراه همین فشار است وخود نا خواسته ست اما به نحوی از آنها در شرایطی قرار می گیرد .

این روشن است که عقابی ندارد مثلاً کسی را مجبور کردن به خوردن شراب اثر وضعی آن ،حرام است(این که چقدر در حالت سکر عقلش و حالتش را مضطر کند تاثیر میگذارد ) باقی می ماند و فقط اثر تکلیفی آن برداشته می شود .

« و ما لا یتیقون » مثلاً1یرمردی نمی تواند روزه بگیرد یا دختر بچه ای که طاقت ندارد و نمی تواند روزه بگیرد.

«ما اضطروا علیه »آنکه اضطرار نسبت به آن دارد مثلاً در بیابان هستند و گرفتار شده اند و مجبور هستند مردار بخورند و آثار تکلیفی آن برداشته شده است

«والحسد » میل نفسانی انسان از زوال نعمت برداشته می شود.آثار تکلیفی حد برداشته شده است .

اینجا حسد صرف است واز هر فردی از امت گناهی و آثار تکلیفی برداشته می شود بلکه

تشأم به اَمم :پیشگیری(پیشبینی بد) بد

تفأل :پیشگیری (پیشبینی خوب )خوب

یهودی ها از تشأم وتفأل خیلی استفاده می کنند .ودر تعابیر عامیانه کلمات فراوانی داریم :

کلاغ:

جغد:

باز :

شاهین :

«وطایر»

«و تفکر فی الوسوسه »

انسان درعرصه های زندگی “فکر” یکی از موهبت های است که خداوند به و داده است .

برخی از علما می فرمایند:———————–ستایش انسان بر این ویژگی تسریح می کند .خداوند انسان را از سرشت فکر آفریده است.لذا فکر موهبتی است که خداوند فقط به انسان داده است جلوه های دیگری دارد ولی آنها را تحت شعاع انسان است ولی دیگر آفریدها ،برهان صفر هستند .گاهی انسان درعرصه زندگی تفکر می کند –تفکر ماده است وتحت تأثیر این فکر قرار می گیرد حال این تکر این گونه شد .

تفکر ،پذیرش فعل ناخواسته است و تحت تأثیر این فکر می شود اگر تفکر در رابطه با وسوه فی الخلق شد .

وسوسه :مثل زلزله در باب رباعی است .زلزله که این به این خاطر در ادبیات عرب استفاده می شود که زلزله می آید و میرودومثل زلزله و وسوسه باز بر میگردد،وسوسه یک عملیات ذهنی است که انسان را تحت تأثیر خودش قرار می دهد فشار ایجاد مکند ،می آید ومی رود.

صفات ذات دارد یا ندارد در این رابطه دچار وسوسه شده است

اگر در رابطه وسوسه ی در مورد خلقت انسان در رابطه با خدا و درباره آن تفکر کرد و از پذیرایی کرد خدای متعال گناه آثار تکلیفی ندارد واگر خالق باشد و اگر درباره مخلوق باشد مشکلی ندارد اگر نشانه ی مصدری که آفرینش چگون بوده اند آفرید ه ماده اولیه جهان آفریده ،به شکل جهشی آفریده شده ،به شکل تدریجی آفریده شده است اما این هم برداشته شده استدچار وسوسه شده عذاب آن برداشته شد. .

بنبر این پرکار بردترین زبان عرب است خود آهنگ کلمه هم دچار معنی می کند .

جلسه ششم : دوشنبه 5/12/1392

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدالله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا ونبینا محمدو آله المعصومین. سیّما بقیّه الله فی الارضین و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین .

بحثی بین فقها مطرح است که حرمت عصیر عنبی قبل از ذهاب ثلثین –ایا فرقی هست بین این غلیان بر ذات عصیر عارض است و بین غلیان بر ذات عنب یا خیر؟

گاهی غلیان عارض بر عصیر هست آب انگور هست غلیان پیدا می کند گاهی آب انگور نیست خود انگور غلیان پیدا می کند .- آن جایی که انگور هست غلیان پیدا می کند –دو صورت دارد و گاهی این انگور دچار یک شکاف می شود و آب انگور بیرون میآید یه وقت نه ،این انگور سالم هست آب در درون انگوردر هر دانه ای غلیان پیدا میکند.

آن حالتی که خود انگور شکاف پیدا می کنه به خاطر فشار این پوستهدارای شکاف میشهآب انگور می آید بیرون این انگور خود عصیر . چون دیگه آب بیرون می آید و تقریباً با تفاله انگور قاطی است .

دیگر حالت عصیر پیدا میکنه ، این در حکم عصیر بحثش گذشت.

عندماالکلام آن موقعی که آب در درون انگور غلیان پیدا می کند .

خدمتتون که عرض کنم یک مساله هست که همین نکته ای که حضرت آنها فرمودند:

که فرض این معنا ممکن است آب در درون انگور باشد-غلیان پیدا بکند.

و اگر این فرض ممکن است شامل روایات می شود یا خیر.

روایات غلیان –خیلی ها گفته اند که این مفروض نیست. که مثلاً آبی درون انگور باشه حرارت داده باشه و پوسته شکاف پیدا نکنه آب در درون انگور غلیان پیدا کنه .گفتن تحقق خارجی نداره .

سلّمنا که تحقق خارجی داشته باشد بحث می کنیم و همچون موردی باشد .

برخی می گویند:

حرمت شرب دارد امّا نجس نیست (همچون حرفی که در عصیر زدن ) (بلا فرقین حضرات در این جا می زدن .)

برخی گفته اند :

این هم نجس است وهم شُربش حرام است .

به چه علت ؟

به علت اینکه

اولاً:مسکر است.

وعلت حرمت عصیر عنبی قبل از ذهاب ثلثین اسکارش است یعنی مسکر است .

ثانیاً: اینکه عُرف فیما بین عصیر و فیما بین خود عنب که ماده ی عصیر است در این فرق نمی گذارد چه عصیرش غلیان پیدا کند قبل از ذهاب ثلثین وچه خود انگور غلیان پیدا کند قبل از ذهاب ثلثین است .

فرق فیزکی دارد این خارج از پوسته است .این درون پوسته است عرف فرقی نمی گذارد فیما بین

جلسه هفتم : سه شنبه 6/12/1392

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدالله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا ونبینا محمدو آله المعصومین. سیّما بقیّه الله فی الارضین و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین .

قول اول :

قول دوم :عدم شُرب و نجاست

برای استدلال قول اول و دربیان اصل روایت دو مسئله است ؛

1.استدلال ایجابی

2.استدلال سلبی

1. استدلال ایجابی :

تمرو زبیب ذاتاً طاهراست و اکل آنها جایز است ولی در غلیان شک می کنیم که نجس شد و حرمت شرب ثابت شد .استصحاب عدم نجاست است وسابق عدم حرمت داشته است .

برخی اشکال گرفته اند که تمر و زبیب با عصیرآنها فرق می کنند و استصحاب و عدم موضوع باید وحدت داشته باشند.

جواب :هر عُرف بین عصیر و خود تمر و زبیب فرقی نمی گذارند . لذا وحدت موضوعی پیدا می کنند .

اشکال کرده اند: عصیر تمری وزبیبی با اصل تمر و زبیب فرق می کند چرا که قیمت آنها با هم فرق میکنند یکی را مایع می دانند ویکی را جامد می دانند حتی در طبع آنها فرق است وتغییر می کند .عصیر طبعش با اصل زبیب و تمر فرق می کند .لذا عرف بین تمر و زبیب وعصیرهما فرق قائل است لذا دو موضوعاست .و در این رابطه عرف حکم به تفرع می کند و مسامحه نمی کند بنابر این دلیل ایجابی قائلین به طهارت عصیرهما و حلیّت شُرب صحیح نیست .

(لذا موضوع در قضیه متیقن و استصحاب دو تاست.)

2. استدلال سلبی :

ادّله ای که قائلین به حرمت شُرب و نجاست این دو آورده اند صحیح نیست چون در مسند تمامی این روایات اشکال است .

پس باید این روایات را بررسی کنیم .

روایت اول ابن ابی عمیر نقل می کند .سؤال می کند از امام صادق (علیه السلام )می فرمایند:

دوباره سؤال می کند اگر زبیب کامل روی آب ریخته شود چطور حضرات فرمودند اشکال ندارد .و این هم حرام است .

در سند آن اشکال گرفته اند ولی در متن دلالت واضح است که دلالت بر حرمت شُرب می کند .

اشکال کرده اند :زید که زراره می گویید نرسی است شاید زید نرسی باشد که موثق نیست و زید مرسی هم توثیق قوی ندارد .

لذا روایت چه زید زراره و چه نرسی باشد توثیق شده اند .

حضرات می گویند چون از ابی عمیرنقل می کند . و روایاتی که به که به اصحاب اجماع می رسد مصحح است .بنابراین در سکه هستند و معتبر است و قابل اعتماد ابن عصیر یکی از اصحاب اجماع است .

در رابطه با اصحاب اجماع بین متأخرین اختلاف است .متقدمین قائل بودند که اصحاب اجماع هرچه اصحاب اجماع ،(تمامی اصحاب رجال قائل به وثاقت آنها هستند)

فردی را معتبر دانسته اند این فرد از هر کس که نقل می کند و هر که از او نقل شود هم روایت هایی معتبر است .

نظر متأخرین : اصحاب اجماع افرادی هستند که رجالیون توثیق کرده اند خود این هاافراد سالمی هستند نه اینکه کسانی که اصحاب اجماع یا از آنها نقل می کند افراد سالمی هستند .افرادی وجد دارند که انسان نمی خواهد درباره یآنها نقل کند اصحاب اجماع به ما هوهو وثاقت دارند .افرادی هستند که در سند روایت وثاقت دارند .

پس این گروه سند این روایت را قبول ندارند.

نظر صحیح :

ما قائل هستیم که اصحاب اجماع توثیق می شوند ولی دیگران توثیق نمی شوند .

ولی اگر فردی باشند که اصحاب اجماع از کسی نقل کردند مدحی وذمی ندارند و خود نقل اصحاب اجماع از این افراد به نحو توثیق است واین نشان از اعتبارو سلامت این افراد دارد چون قائل به توثیق این افراد هستیم .

اگر این روایت ،روایت مشابه هم داشته باشد ،موثقه یا معتبره مؤید این روایت هم است .که در این رابطه روایاتی نیز وجود دارد .

مثل روایت علی بن جعفر عن اخی مثل روایت موسی بن جعفر (علیه السلام )سوال کردم : سؤال کردم از زبیب که آنها را طبخ کنم طبعش عوض می شود دو ثلث برود و یک ثلث بماند حضرات می فرمایند اشکال ندارد .0یعنی دوسوم آن برود اشکال ندارد .) مفهوم :اگر دوسوم نرود مشکل دلرد .

روایت دیگر موثقه موثقه عمار ساباطی :زبیب چگونه طبخ شود تا شُرب آن حلال باشد .حضرت می فرمایند :—————– آب برزید تا دوسوم برود و یک دوم بماند آن وقت بخورید .

این روایت که می گویند و آن روایت که هر دو ثقه هستند دلالت می کند که روایت زید بن نرسی نیز صحیح است .

اقوی حمت هما و لایترک احتیاط تمر وزبیب و عصیرشان وقتی قبل از ذهاب ثلثین نجس است و حرمت شُرب دارند برخلاف تمر اگر تمر مسکر گرفته شود .مردم فیما بین ماده اسکار نمی گذارند و می گویند هردو یک حکم دارند.

جلسه هشتم :چهار شنبه 7/12/1392

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدالله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا ونبینا محمدو آله المعصومین. سیّما بقیّه الله فی الارضین و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین .

یکی از نکاتی که برای روحانیت حائز اهمیت می باشد. قرآن است و یک روحانی باید سؤال قرآنی داشته باشد ،در قرائت باید مسلط باشد، در ترجمه صاحب نظر باشد .

خیلی از این ترجمه ها اشتباه است ،در تفسیر ،در شأن نزول باید مسلط باشیم.

لذا خانم ها و آقایان هم خود، کار کنند وهم تدریس کنند .

موضوعات آیه ها را مشخص کنند ،جزوه ای داشته باشند .اگر فرهنگ قرآنی داشته باشیم همه چیز درست می شود.

نگاه کنید درمورد قرآن چقدر صحبت شده است .

چقدر مقام معظم رهبر امام خامنه ای (مد ظله العالی )تأکید می کنند.

چقدرعمل به قرآن ،کنترل زبان ٰامر به معروف آن هم با ادب این کارانجام شود ، تذکر داده اند. جامعه را باید قرآنی کنیم ،فاصله از قرآن نگیریم .اگر از قرآن فاصله بگیریم از خدا دور می شویم . در مورد قرآن کسی بحثی ندارد همه بحث ها برسر اهل بیت (علیهم السلام )است .قرآن را توجه کنید –عنایتی داشته باشید.

 نظر دهید »

آزمون سطح سه حوزه های علمیه خواهران استان بوشهربرگزار شد

27 اردیبهشت 1393 توسط مرکز تخصصی فقه و اصول معصومیه بوشهر

به گزارش روابط عمومي مرکز تخصصی فقه واصول معصومیه ، سرکارخانم یوسفی، مدیر مرکز تخصصی فقه و اصول معصومیه گفت: آزمون ورودي سال 1393 در چهار رشته تاريخ اسلام، فقه و اصول، کلام اسلامي وتفسير و علوم قرآن با حضور 100 داوطلب برگزار شد. و داوطلبان به 100 سوال در زمینه های فقه و اصول و زبان عربی در مدت 120 دقیقه پاسخ دادند.

گفتني است، اين آزمون، جمعه، بيست وشش ارديبهشت جاري در مرکز تخصصی فقه واصول معصومیه  برگزار شد.


 نظر دهید »

برگزاری کرسی آزاد اندیشی درمرکزتخصصی فقه واصول معصومیه بوشهر

24 اردیبهشت 1393 توسط مرکز تخصصی فقه و اصول معصومیه بوشهر

در این جلسه که به همت مدیر مرکز تخصصی فقه واصول معصومیه بوشهر  برگزار گردید به بررسی محوریت های پوشش پرداخته شد.

 نظر دهید »

خلاصه تدرس دروس تمهیدیه فی الفقه الاستدلالی (کتاب بیع )

15 اردیبهشت 1393 توسط مرکز تخصصی فقه و اصول معصومیه بوشهر

بسم الله الرحمن الرحیم

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم )می فرمایند :
هر کس با گذشت با شد ,عمرش طولانی شود .(اعلام الدین ,ص315)

خلاصه دروس التمهیدیه فی الفقه الاستدلالی
دبیر مربوطه :حجت الاسلام و المسلمین حاج آقا زهرایی
موضوع :شروط عقد بیع
خلاصه کننده : خواهر طلبه کره بندی

در تحقق بیع لفظ معتبر نیست و در دادستدهای امروزی که طرفین معامله ,ثمن ومثمن را بدون لفظ مبادله می کنند .و به آن در اصطلاح معاطات می گویند. نیز عنوان بیع صادق است .
مالکیت حاصل از معاطات ,مالکیت به نحو لزوم است که طرفین معامله نمی تواند عقد را فسخ کند و هر شرطی که در عقد بیع لازم است در معاطات نیز لزوم داردمانند:
1)شروط عقد مانند تنجیزی بودن بیع (بنا به نظر مشهور)
2)شروط عوضین مانند مالیت داشتن مبیع و…
3)شروط متعاقدین مانند کمال و عقل و …
4)خیارات باب بیع مانند خیار شرط و خیار غبن و…
نکته :
معاطات در تمام معاملات جاری می شود و می توان معاملات مانند اجاره ,مضاربه ,مساقات و…را به صورت معاطاتی انجام داد. البته در مواردی مانند نکاح ,طلاق ,نذر ,قسم (یمین ),که بنا بر دلیل خاص ,برای تحقق عنوان عقد نیاز به لفظ است . صرف رضایت طرفین کفایت نمی کند و معاطات صحیح نیست .
در تعریف حقیقت بیع اختلاف وجود دارد ,مرحوم شیخ انصاری در تعریف آن گفته است “البیع تملیک عین بعوض “
اشکال شده است که تعریف مرحوم شیخ انصاری مانع اغیار نیست و شامل شراء واستیجار می شد و شیخ در پاسخ فرموده اند :مدلول مطابقی در شراء تملک (قبول ملکیت )مبیع در مقابل عوض است و در استیجار تملک منافع مال الاجاره در مقابل عوض است ,لذا عنوان بیع بر این دو عنوان صادق نخواهد بود .
و تعریف بیع از دیدگاه آیه الله خویی که فرموده اند :
“ان َ البیع نقل المال بعوض بما انَ العوض مال لا الخصوصیَة فیه”
قسمت اول آن یعنی “انَ البیع نقل المال بعوض “مثل تعریف مرحوم شیخ انصاری است و شامل اجاره و شراء می شود ,لذا آیة الله خویی قیدی را به آن اضافه کرده است تا این مشکل را حل کند .و می فرماید بیع ,آن حصه از “نقل مال در مقابل عوض است که در آن عوض خصوصیت و موضیَتی ندارد بلکه معیار وملاک در عوض ارزش مالی آن است.
بیع دو نوع است :
1.بیع لغوی
2.بیع اصطلاحی
بیع لغوی نیاز به مالیت مال نیست .ولی در بیع اصطلاحی که بیع شرعی نیز می گویند مالیَت مال ارزشمند است .
ابواب مسائل فقهی در چند بخش عمده ,با خصوصیت متفوت بحث می شود:
1.عبادات ؛که شامل مباحثی مانند طهارت ,نماز وروزه و… می شود.
2.غیر عبادات ؛که دارای دو قسم عمده است :
الف )معاملات
1)عقود :که برای تحقق آنها نیاز به ایجاب وقبول است .ماند اجاره ونکاح و… .
2)ایقاعات :که برای تحقق آنها صرف ایجاب کفایت می کند و نیازی به قبول نیست مانند طلاق و… .
ب)احکام ؛مانند ارث و حدود
پس در مجموع می توان گفت چهار مبحث اصلی درفقه بحث می شود؛عبادات ,عقود ,ایقاعات ,و احکام ؛
لذا چون بیع یکی از مصادیق عقد است  وقوام عقد به ایجاب و قبول است ,پس عقد بیع نیز نیاز به ایجاب و قبول دارد.
اگر الفاظ بیع صریح نباشد ,ممضی و مورد تایید شارع است.

ادامه دارد … .






 نظر دهید »

خلاصه تدریس اصول مرحوم مظفر

14 اردیبهشت 1393 توسط مرکز تخصصی فقه و اصول معصومیه بوشهر

بسم الله الرحمن الرحیم

استاد:آقای محمد گله گیری

خلاصه کننده:خانم طلبه متقی

درس:دوران بین نسخ و تخصیص

صورت سوم:

اگر تاریخ خاص و عام معلوم باشد و خاص تقدیم داشته باشد و این خود به دو صورت است:

1-یک حالت اینکه عام قبل از وقت عمل به خاص وارد شود در این صورت بدون اشکال خاص مخصص عام است.چون نسخ هیچ گاه قبل از عمل به منسوخ نیست.

2-حالت دوم این است ک عام بعد از وقت عمل به خاص وارد شود در این صورت نمی توانیم بگوئیم واجب است حمل بر نسخ کنیم چرا کهاین مورد از باب تقدیم بیان از وقت حاجت است نه تاخیر بیان از وقت حاجت و در این جا (تقدیم بیان)اصلا قبحی وجود ندارد و شاید نظر قائلین به نسخ این باشد که عامی که بعد وارد شده ظهور در عموم دارد و اصاله العموم در این عام جاری می گردد و هیچ مانعی در کار نیست که بیایدجلوی اصاله العموم را بگیرد مگر اینکه احتمال بدهیم که خاص مقدم مخصص و قرینه برای عام باشد و احتمال این هم هست که به وسیله عام منسوخ شود .ولی احراز نمیشود که خاص از باب قرینه و مخصص است و شکی نیست که خاص منفصل از حیث ظهور از عام قویتر نیست.

 

نظر مرحوم مظفر:صحیح تر این است که در این صورت بگوئیم حمل بر تخصیص شود چون عام تنها دلالتی که دارد این است  که کلام مولی جدی است اما ثابت نمی کند که این حکم عام حکم واقعی است که حمل بر نسخ شود و احتمال نسخ باعث نمی شود که خاص در خصوص ظهورش اقوی از عام  نباشد و خاص را از صلاحیت تخصیص عام خارج نمیسازد و از این روست که خاص بر عام مقدم میشود چرا که ظهورش اقوی است.

بلکه میتوان گفت برای عامی که پس از خاص می آید ظهوری در عموم منعقد نمیشود مگر به صورت بدوی و آنهم نسبت به کسی که علم به سبقت خاص ندارد و در نتیجه خاص سابق مثل مخصص متصل میشود و از این رو عام اصلا ظهوری ندارد تا اینکه توهم شود که در مقام بیان حکم واقعی یا ظاهری است.

صورت چهارم و پنجم:

اگر تاریخ عام و خاص مجهول باشد یا یکی از آنها مجهول باشد بی هیچ کلامی حمل بر تخصیص میشود و وجهی برای توهم نسخ نیست.

باب ششم-مطلق و مقید

-معنای مطلق و مقید

در تعریف مطلق گفته اند آن است که بر معنای شایعی در جنس خود دلالت کند و مقابل مطلق ٰمقید است ولی این تعریف قدیمی است و بر آن اشکالات زیادی وارد کرده اند.

علمای اصول اصطلاح خاصی در  دو لفظ مطلق و مقید ندارند بلکه این دو و اژه با همان معنای لغوی شان استعمال می شوند یعنی مطلق از ماده اطلاق به معنای رها گذاشتن از قید و شیوع است و مقابل آن تقیید است که تقابل ملکه و عدم ملکه دارد.

البته اطلاق هر چیزی بر حسب خودش می باشد و هرگاه اطلاق و تقیید به لفظ نسبت داده میشود مراد اطلاق از حیث دلالت لفظ بر معناست و بنابراین اطلاق و تقیید دو وصف برای لفظ به اعتبار معنی هستند مثلا وقتی مولا بگوید محمد را اکرام کن و ما بدانیم که علم شخصی به اعتبار معنایشان مطلق نامیده نمیشود چراکه در شخص معین شیوع و ارسال نیست نباید گمان کنیم که علم شخصی را نمیتوان مطلق نامید چون محمد دارای حالات مختلف است و حکم اکرام مقید به حال خاص نشده است میتوانیم بفهمیم که لفظ محمد به لحاظ احوالش می تواند متصف به اطلاق شود هر چیز به اعتبار معنی موضوع له اش شیوعی ندارد.

با توجه به آنچه گفتیم معنای مطلق عبارتست از شیوع و گسترش لفظ به اعتبار معنی و احوال معنایش و اما نه به اینصورن که این شیوع مستعمل فیه لفظ باشد مانند شیوعی که از وقوع نکره در ساق نفی استفاده میشود والا کلام عام خواهد بود نه مطلق .

اطلاق و تقیید ملازم یکدیگرند:

تقابل بین اطلاق و تقیید از قبیل ملکه و عدم ملکه است چراکه اطلاق یعنی عدم تقیید از چیزی که شانیت مقید شدن داردٰ پس هرگاه در کلام و در لسان دلیل تقیید ممکن نباشد اطلاق هم ممکن است و اگر تقیید محال باشد اطلاق نیز ممتنع است بدین معنی که در کلام متکلم اگر تقیید ممکن نباشد اطلاق هم ممکن نخواهد بود و در این جا متکلم باید ناچار یکی از آن دو را ادا کند پس از راه اطلاق مقامی اراده اطلاق را کشف میکند

 نظر دهید »

مراسم جشن میلاد حضرت فاطمه زهرا (س)در موسسه آموزش عالی معصومیه(گزارش تصویری)

01 اردیبهشت 1393 توسط مرکز تخصصی فقه و اصول معصومیه بوشهر

 

صفحات: 1· 2

 نظر دهید »

خلاصه تدرس دروس تمهیدیه فی الفقه الاستدلالی

01 اردیبهشت 1393 توسط مرکز تخصصی فقه و اصول معصومیه بوشهر

Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4

 

زمان :شنبه 1393/1/31

استادمربوطه: حجه الاسلام والمسلمین حاج اقا آقامیری

موضوع: کتاب هبه

خلاصه کننده : خواهر طلبه کره بندی

حقیقت هبه :

هبه : عقدی است که متضمن تملیک عین ،بدون عوض است.

و شرعی بودن این عقد امری واضح وروشن است.

دلایل ومستندات این حکم به شرح ذیل است :

1.اینکه هبه عقد است .بین فقها امری متسالم علیه (یعنی همه فقها بر آن تصریح کردندوآن را قبول دارند )است.

و قاعده سلطنت انسان بر خود و اموال خود نیز بر این مطلب دلالت دارد .

2.اینکه هبه متضمن تملیک بلا عوض است ،از واضحات فقه می باشد.

و فهم عرف از آن ،بهترین دلیل این مطلب است.در نتیجه تملیک آن به صورت مجانی می باشد.

نکته ؛

تفاوت هبه با هدیه وصدقه ،علا رغم اشتراک انها از جهت تملیک مجانی این است که هدیه ،تملیک مجانی با قصد تکریم وتعظیم و صدقه ،تملک مجانی با قصد قربت انجام می شوند ،و این بر خلاف ماهیت هبه است و هبه را می توان به دو شیوه بیان کرد یا اعم از صدقه وهدیه است یا مباین با این دو است.که در اصل شیوه اول را می پذیریم .

3.و در آخر اینکه هبه مشروعیت دارد ،این نیز از امور واضح وبدیهی می باشد .

و دلیل ان را می توان سیره عقل و عقلاء را بیان کرد که بون ردع ومنع بیان شده است .و هم سیره اهل شرع و سیره اهل البیت (علیهم السلام )که از جمله آن ،سیره ختمی مرتبت پیامبر اعظم حضرت محمد (صلی الله علیه و آله وسلم ) را بیان کرد که بر مشروعیت آن دلالت می کند .

پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم ) فدک را به فاطمه (صلی الله علیه و آله وسلم ) نبخشید ، مگر با عنوان هبه ،و آن دو ،یکی بودند ، ونهایت مطلب بر این است که موضوع متعلّق بر ارحام وخویشان است .

بلکه می توان از آیات شریفه ی زیر که می فرماند: ” فان طبن لکم عن شیءٍ منه نفسا ًفکلوه هنیئاً مریئاً"و ” ولا یحل لکم ان تأخذوا ممّا آتیتموهنّ شیئاً” استفاده کرد که دادن در موارد مذکور ،مخصوص مهریه نمی باشد.

ان شاءالله که رهروه ،راه شهدا باشیم .

“اللهم صل علی محمد وآل محمد وعچل فرجهم “

ادامه دارد… .

———————–

1.بقره /229

 نظر دهید »

خلاصه تدریس اصول مرحوم مظفر

31 فروردین 1393 توسط مرکز تخصصی فقه و اصول معصومیه بوشهر

بسم الله الرحمن الرحیم

شنبه 1393/1/23

استاد :حجه الاسلام والمسلمین محمد گله گیری

موضوع:دوران بین تخصیص و نسخ

خلاصه کننده:خانم طلبه مهتدی سال اول تفسیر و علوم قرآن

عام و خاص منفصل از جهت علم به تاریخ صدور:

1/هردو معلوم التاریخ:

1:عرفا تقارن هر دو معلوم

2:عام مقدم خاص موخر

3:خاص مقدم  عام موخر

2/هر دو مجهول التاریخ

3/یکی مجهول و دیگری معلوم التاریخ

صورت اول :این صورت وقتی است که تاریخ هر دو معلومو عرفا تقارن هر دو معلوم است که در این صورت خاص مخصص عام به حساب می آید مثل اینکه خاص حالت قرینه متصل برای عام است .

صورت دوم:این صورت وقتی است که تاریخ هر دو معلوم و عام مقدم باشد.1/قبل از عمل به عام               2/بعد از عمل به عام

1/ورود خاص قبل از عمل به عام باشد در این فرض ورود خاص را به معنای تخصیص می گیریم به این دلیل که نسخ هیچ گاه قبل از عمل به منسوخ نیست یا به این دلیل که تخصیص نسبت به نسخ اولی است.

2/ورود خاص بعد از عمل :الف)یا لزوما بایستی ناسخ باشد       ب)یا می تواند مخصص باشد

و در صورت امکان تخصیص سخن در این است که حمل بر تخصیص اولی است یا بر نسخ؟

دلیل کسانی که می گویند خاص لزوما بایستی ناسخ باشد این است که اگر وقت عمل به عام فرا رسیده باشد تاخیر خاص از وقت عمل ٰاگر بگوئیم خاص ما مبین عموم عام است از قبیل تاخیر بیان وقت حاجت می شود و این از حکیم قبیح است.

دلیل کسانی که میگویند خاص می تواند مخصص باشد این است که ممکن است عام برای بیان یک حکم ظاهری صوری و بخاطر مصلحتی که مقتضی کتمان واقعی است ولو این مصلحت ٰمصلحت تقیه یا مصلحت های دیگر باشد ولی حکم واقعی که تابع مصالح واقعی اشیاءمی باشد ٰحکم بر طبق خاص است پس وقتی خاص وارد می شود کاشف از حکم واقعی است و لذا مخصص عام است و کم عام گرچه ظاهرا عمر آن به سر رسیده اما این به خاطر برداشته شدن موضوع آن است و از باب نسخ نیست.

بنابرین اگر ممکن باشد که عام به طور صوری (حکم ظاهری)بیان شود در این صورت خاص مخصص آن خواهد بود و اگر ثابت شود که عام در صدد بیان حکم واقعی است در این صورت شکی نیست که خاص ناسخ عام است .اما اگر امر دائر بین نسخ و تخصیص باشد حمل بر کدام یک ارجح است؟

پاسخ:صحیح این است که حمل بر تخصیص کنیم چون عام ظهوری ندارد مگر در این که مراد جدی عموم است خواه این عموم ٰحکم واقعی باشد یا صوری(حکم ظاهری) و چون اراده حکم واقعی از عام به صورت نسخ احتیاج به بیانی بیشتر از ظهور عام دارد گفتیم که محل بر تخصیص به صواب نزدیکتر است تا حمل بر نسخٰ گرچه هر یک از این دو ممکن است.

الهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجه

 1 نظر

طلاب موسسه آموزش عالی معصومیه در دیدار با حضرت آیت الله صفایی بوشهری

28 فروردین 1393 توسط مرکز تخصصی فقه و اصول معصومیه بوشهر

به گزارش

” روابط عمومی مدیریت  حوزه علمیه خواهران استان بوشهر"به مناسبت میلاد حضرت زهرا (سلام الله علیها) و روز زن،طلاب خواهر مدارس علمیه و مداحان استان بوشهر با آیت الله صفایی بوشهری نماینده مقام معظم رهبری در استان و امام جمعه بوشهر صبح امروز در مصلای نماز جمعه بوشهر دیدار نمودند.

صفحات: 1· 2

 نظر دهید »

13 جمادی الثانی سالروز وفات حضرت ام البنین علیهاالسلام؛ مادر گرامی حضرت ابوالفضل العباس (ع)

23 فروردین 1393 توسط مرکز تخصصی فقه و اصول معصومیه بوشهر

 

 

چند سال پس از شهادت حضرت فاطمه (س) بود، كه اميرالمومنين (ع) از برادرش عقيل، كه به اصل و نسب قبايل آگاه بود، درخواست كرد زني را از دودماني شجاع براي او خواستگاري كند و عقيل، فاطمه كلابيه (ام البنين) را براي آن حضرت خواستگاري كرد و ازدواج صورت گرفت. اميرالمومنين (ع) از اين بانوي گرامي، صاحب چهار پسر به نامهاي عباس، عثمان، جعفر و عبدالله شد.

عباس (ع) ازبرادران ديگرش بزرگتر بود و هر چهار برادر به امام خويش، حسين (ع) وفادار بودند و در روز عاشورا در راه آن امام جان خود را نثار كردند. ارادت قلبي ام البنين (س) به خاندان پيامبر (ص) آنقدر بود كه امام حسين (ع) را از فرزندان خود بيشتر دوست مي داشت؛ بطوري كه وقتي به اين بانوي گرامي خبر شهادت چهار فرزندش را دادند فرمود: مرا از حال حسين (ع) باخبر سازيد و چون خبر شهادت امام حسين (ع) به او داده شد، فرمود رگهاي قلبم گسسته شد، اولادم و هر چه زير اين آسمان كبود است، فداي امام حسين (ع).

تقدیم به ام البنین (علیها السلام)
روزی که علی بن ابیطالب با عقیل مشورت کرد و از آن پیر نسب شناس همسری خواست که (ولدتها الفحوله) فرزندانش شیر مردان روزگار باشند، هیچ کس حتی عقیل نفهمید که چرا و از چه جهت؟ اما تو را نمی دانم. تا بحال فکر نکرده بودم شاید می دانستی. پس بگذار بگوئیم نمی دانستی.

تو! فاطمه کلابیه! که به پاکدامنی شهره بودی… اما چون تو کم نبودند در آن عصر و او تو را برگزید. نمی دانم آنروز به او چگونه جواب دادی، اما آنقدر می دانم که نو عروس خانه حیدر شدی.
و باز مردم دهان ناپاک مدینه سخن آغاز کردند که دیگر حسنین و زینبین روز خوشی نمی بینند! (مگر نه اینست که همین مردم آنها را یتیم کرده بودند با یاری نکردن علی و فاطمه؟؟!) اما آن روز تو با علی شرطی کردی که: مولای من! دیگر مرا فاطمه مخوانید که با هر بار بردن نام آن علیا مخدره تن کودکان را لرزان می بینم! روز اول به خدمت زینب رفتی که طفلی ٦ ساله بود و گفتی که به خدمت خانه و شما آمده ام! کدبانوی خانه شمائید خانمم! و اینگونه زندگی آغاز شد تا آنزمان که خدا به تو و علی فرزندی عطا کرد.

و باز هم شروع کردند که: دیگر تمام شد. فرزند خودش که بیاید دیگر اولاد زهرا از چشم میافتند اما…

آن روز که برخاستی کودکان و علی بر سر سفره غذا بودند. عباست را آرام در آغوش گرفتی و نزدشان رفتی و ناگهان همه دیدند بجز زمین که بر گرد سر این کودکان و پدرشان می چرخد کودک شیرخواره ای و مادرش نیز خود به تنهایی گردشی عظیم آفریده اند که عالمیان را انگشت حیرت به دهان گذاشته.

عباس من به فدایتان! آرام آرام میگفتی و میگریستی. به فدای تو حسن جان! به فدای تو زینب جان. به فدای تو ام کلثوم و ناگهان دیگر فدایش کردی… به فدایت شود حسین فاطمه. من کنیز این خانه ام و شمایان اربابان فضل و کمال! کنیززاده را چه به برابری و برادری با شما…

نامت فاطمه بود؛ اما دوست نداشتی فاطمه صدایت کند. نخستین بار که تو را فاطمه خواندند، نشستی و در غم تنهاترین بانوی آسمانی، زار گریستی و یادش را در دل زنده نگاه داشتی. خود را با آفتاب عظمت او مقایسه نمودی و گفتی: “مرا فاطمه مخوانید. فاطمه کوثر رسول است، مادر هستی است. من کنیز اویم، البته اگر این افتخار نصیبم شود.” آری، تو کوثر رسول نبودی؛ اما درس آموخته مکتب او بودی، اما اکنون بقیع، مهمانی تازه دارد. رفتی و عاشقانه در جوار مادر علی (ع) و فرزند او امام حسن مجتبی (ع) رخ در خاک دلربای بقیع کشیدی. غروب غم انگیز تو بانوی فاطمی سرشت را به حق باوران و شیفتگان خاندان رسول اکرم (ص) تسلیت می گوییم.

 نظر دهید »

برگزاری مراسم دوم فاطمیه (س)

13 فروردین 1393 توسط مرکز تخصصی فقه و اصول معصومیه بوشهر

ایام دوم فاطمیه از روز ۱۴ فروردین‌ماه با برپایی مراسم درموسسه آموزش عالی معصومیه(س)آغاز و تا ۱۶ فروردین‌ ادامه دارد.

به مناسبت فرارسیدن ایام فاطمیه برنامه‌های مختلفی از سوی مدیریت این مدرسه تدارک دیده شده از جمله مراسم سخنرانی،مداحی وسینه زنی وهمچنین برگزاری مسابقات .

 نظر دهید »

آیا نوروز از نظر اسلام سندیت دارد؟

02 فروردین 1393 توسط مرکز تخصصی فقه و اصول معصومیه بوشهر

بسم الله الرحمن الرحیم

امام کاظم (علیه السلام) در جواب هارون که از حضرت خواسته بود در روز نوروز جلوس کنند تا مردم برای تبریک عید و دادن هدایا خدمت برسند ، فرمودند :

من روایات جدم رسول خدا (صلی الله علیه وآله و سلم ) را بررسی کردم ولی چیزی دال بر عید بودن نوروز نیافتم . نوروز رسمی ایرانی است که اسلام آن را محو کرده و پناه می برم به خدا که چیزی را اسلام به آن بی اعتنایی کرده، إحیا نمایم.

بحارالانوار جلد 95 صفحه 419

 نظر دهید »

تشکیل کلاس مکالمه عربی برای کلیه طلاب مدرسه

07 اسفند 1392 توسط مرکز تخصصی فقه و اصول معصومیه بوشهر

مدیر مركز تخصصی معصومیه  از اتخاذ تسهیلات ویژه برای طلاب مدرسه خبر داد و افزود: علاقه‌مندان به مكالمه عربی  می‌توانند از طریق شرکت  درکلاسهای  این مؤسسه به یادگیری مكالمه عربی بپردازند.

به گزارش  روابط عمومی مدرسه آموزش عالی معصومیه (س) مدیر مدرسهسرکار خانم یوسفی  با بیان اینكه به منظور بر طرف كردن خلأ موجود در زمینه آموزش مكالمه عربی درحوزه  دوره آموزش زبان عربی ویژه طلاب  برگزار می‌شود،


 نظر دهید »

حضور عموم طلاب در راه پیمایی 22 بهمن ماه

21 بهمن 1392 توسط مرکز تخصصی فقه و اصول معصومیه بوشهر

همراه با مردم ولایتمدار و غیور شهرستان بوشهر جمعی از اساتید به همراه  طلاب مدرسه علمیه معصومیه(س) درراهپیمایی باشکوه 22 بهمن حضور یافتند.مسئول روابط عمومی این مدرسه بابیان این خبر افزود، باتوجه به اهمیت والای حضور طلاب و اساتید ارجمند درچنین تجمعاتی  امسال نیز همچون سالهای گذشته شاهد حضور باشکوه این عزیزان درراهپیمایی 22 بهمن بوده ایم که خود نشان اقتدار و شکوه این انقلاب و تجدید پیمان با آرمانهای امام راحل شهیدان والامقام ایران اسلامی  ورهبرفرزانه انقلاب بود.

 نظر دهید »

برگزاری مراسم وفات حضرت معصومه (ص)

20 بهمن 1392 توسط مرکز تخصصی فقه و اصول معصومیه بوشهر

به همت مدیریت موسسه آموزش عالی معصومیه (ص) و همزمان با شب رحلت شهادت گونه دخت گرامی حضرت موسی ابن جعفر(ع) و با حضور مردم سوگوار، مراسم عزاداری همراه با سخنرانی و مداحی برگزار شد.

 نظر دهید »

تجمع طلاب موسسه آموزش عالی معصومیه در مصلی نماز جمعه به مناسبت یوم الله 9دی

07 دی 1392 توسط مرکز تخصصی فقه و اصول معصومیه بوشهر

 

در این تجمع که با حضور علما، فضلا، اساتید، طلاب حوزه علمیه و سایر اقشار مردم ولایی، فهیم و بصیر بوشهر ترتیب یافته بود ،بار دیگر مردم از نظام جمهوری اسلامی حمایت و بر ادامه دادن راه شهدا و امام راحل تاکید و انزجار خود را از فتنه گران و حامیان آنها اعلام کردند.

این مراسم در راستای گرامیداشت چهارمین سالگرد حماسه تاریخی و ماندگار یوم الله نهم دی ماه همزمان با ایام سوگواری ماه صفر برگزار شد.

بنابراین گزارش، در این تجمع حماسی، مردم با سردادن شعارهای ˈما پیرو ولایتیم آماده شهادتیمˈ، ˈعلمدار ولایت حوزویان فدایتˈ،ˈعلمدار ولایت بسیجیان فدایتˈ،ˈحراست از ولایت شعار مومنان است وحدت با منافق حیله دشمنان استˈ، ˈما همه سرباز توایم خامنه ای گوش به فرمان توایم خامنه ایˈ و ˈمرگ بر آمریکا و مرگ بر فتنه گرˈ بار دیگر با آرمان های امام امت، شهدا، نظام مقدس جمهوری اسلامی و رهبر معظم انقلاب اسلامی تجدید میثاق کردند.

 نظر دهید »

بازدید نماینده ولی فقیه در استان وامام جمعه شهر بوشهر از موسسه آموزش عالی معصومیه(س)

16 آبان 1392 توسط مرکز تخصصی فقه و اصول معصومیه بوشهر

 

بازدید نماینده ولی فقیه در استان وامام جمعه شهر بوشهر از موسسه آموزش عالی معصومیه(س)

 نظر دهید »
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

مرکز تخصصی فقه و اصول معصومیه بوشهر

این وبلاگ متعلق به مرکز تخصصی فقه واصول معصومیه بوشهر می باشد که اهم مطالب آن در موضوعات اطلاع رسانی، فرهنگی خبری ونشر معارف ، سرگذشت علماء وبزرگان و ... می باشد
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • اخبار
  • اخلاقی
  • فرهنگی
  • نکات طلبگی
  • مهدویت
  • اخبار مدرسه
  • بیانات مقام معظم رهبری
  • کتابشناسی
  • مناسبت ها
  • معرفی سایت
  • فرهیختگان
  • خلاصه کتاب

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس