خلاصه درس خارج نماینده ولی فقیه در استان بوشهر ایه الله صفایی بوشهری
atentStyles DefLockedState="false” LatentStyleCount="156″>
جلسه اول :یک شنبه 27/11/1392
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدالله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا ونبینا محمدو آله المعصومین. سیّما بقیّه الله فی الارضین و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین
در دلالت حدیث رفع : حديث رفع، از احاديث مشهور و حائز اهميت در بعضى از مباحث اصول فقه. متن حديث بنا به روايت شيخ صدوق چنين است: «عن ابى عبدالله عليه السلام قال، قال رسول الله صلى الله عليه و آله: رفع عن امتى تسعة: الخطأ و النسيان، و ما اكرهوا عليه، و ما لا يطيقون، و ما لا يعلمون، و ما اضطروا اليه، و الحسد، و الطيرة و التفكر فى الوسوسة فى الخلق ما لم ينطق بشفة» (توحيد، 353، خصال، 2/417، بحار الانوار، 2/280) .
در شبهات سؤال بود ،به ویژه شبهه ی حکمیه ، هم سند وهم دلالتش معتبر است ؛هم در شبهه یحکمیه وهم در شبهه ی موضوعیه دلالتاًکه دلالت بر برائت دارد. در حدیث رفع ،مرفوع است هرچیزی که برای انسان در موضوع و حوزه دین ،موضوعیت دارد خدای متعال و شارع وضع می کند.حاکم است.
“ما” موصوله است.آن چیزی که قابلیت موصول باشد.تکلیف «لا یعلمون رفع » موضوع شبهه ی حکمیه است .تمامی اموری که مربوط با عدم اتیان این فعل باشد،هم می تواند مصداق آن تکلیف باشدوهم می توان فعل قرار بدهیم .«وضع علیکم الصلوه » «کتب علیکم الصیام »یغنی وُجِبَ علیکم الصیام .
“ما لایعلمون"آن چیزی است که نمی داند چه تکلیف باشد چه فعل باشد. خود صلاه رفع نمی شود احکام صلاه و روابط در مورد صلاه چون در صله آن “لا یعلمون “نیامده بر چیزی یگذرد ."ما لا یعلمون “قابلیت تطبیق دارد .یک سری قابلیت وضعی دارد یک سری نیز قابلیت تطبیق دارد.
معامله دارای آثاری است –احکام وضعی است.
مجموعاً “ما لا یعلمون “قابلیت تطبیق در همه ی موارد می شود هر چیزی “ما لا یعلمون ” است لذا اگر کسی بیاید ادعا کند و بگوید نمی دانستم این جا قاضی می تواند رفع ما لا یعلمون کند .یا در نماز که از عبادات است کسی نمی گوید این شیء واجب است یا این شیء مانع است.بنابراین حدیث شامل هم تکیفیه وهم وضعیه می شود ومصداق آن عام است یک تغییر چنان وسیع است.
“رفع ما لا یعلمون ” هم تکلیفیه و وضعی است وهم حکمیه و وضعی است.
می گوییم :خود فعل شامل اجزای فعل هم می شود ،شامل جزئیت فعل هم می شود شرطیت شی ء، ما لا یعلمون و مانعیت این شی ء ما لا یعلمون (با نسیان ها)فرق می کند نمی داند این شرط عقد است یا جزئیت عقد است .با توجه به این معنا “اذا لم یتحقق جاز لم یتکلف الکل ،اذا تحقق المانع اذا تحقق شی ء".
آیا اگر در عبارتی در معامله ای ندانسته چیزی حذف شده که معتبر است یا چیزی ایجاد شده که مانع است ؟
مثلاً مواجه شد سوره نخوانده است –متوجه شد که یکی از موانع صلاه را ایجاد کرده است. (ما لا یعلمون ،دستش باز است در همه چیز در عبادات در معاملات در ایقاعات در عقود داخل می شود.)
“حدیث رفع"دارای رحمت است .امتنانی “علی اُمتی یا عن اُمتی ” است .نشان می دهد این اُمت مورد توجه است نه دیگراُمتها مد نظر است. .لذا این حدیث امتنانی است و این حدیث ،حدیث رحمت است. لذا از کلمه ی “علی اُمتی ” آمده است.
اگر کسی که یک معامله ای پُر سود انجام داد ولی از برخی شروط وموانع واجزا اطلاع نداشت و طرف مقابل متوجه شد و این مسأله این جا رخ داد وآمد شکایت کرد ."رفع عن اُمتی تسعه عشراً علی عن اُمتی “است.
جلسه دوم :دوشنبه 28/11/1392
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدالله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا ونبینا محمدو آله المعصومین. سیّما بقیّه الله فی الارضین و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین .
عصیر یعنی فشرده شدیک شیءکه آن شیءرا به سراجام می رساند. لذا به قبل از ظهور هم عصیر گفته می شود- به آب میوه ،عصیر گغته می شود.وفشرده ی شده ی آن است .آب میوه ،فشرده شده ی یک شیء می گویند.
عصیر خودش دو بخش دارد.یک بخش آن در معرض شراب است.و یک نوع از موضوع ماده ی عصیر در معرض شراب نیست .مثل آب پرتقال ،آب سیب و… .
برخی می گویند: عصیر می توند شراب باشد.مثل :انگور ،تمر (خرما)،کشمش .
این ها عصیری است که از این ها به دست می آید در معرض شراب است.
گاهی به واسطه ی فشار ،این جوانب به عصیرتبدیل می شوند یا به واسطه های دستگاه هایی آب گرفته می شود،یا به واسطه گرمی هواتبدیل به عصیر می شود.
یک حالت نشیش هست .هرگاه گرما به ذات مایع می رود و شروع می کند به حباب درست کردن می کند که این حالت غلیان است . یک حالت دیگر ،و آن شیره شدن آن ها است.در عصیر عنبی علی الاطلاق وقتی است که غلیان پیدا کند و دوسوم آن ازبین نرود.و تقریباً شیره است.
پس بحث های ما در جایی است که عصیر عنبی است.غلیان پیدا کرده است .از حالت نشیش عبور کرده است و ذهاب ثلثین نشده است.
مرحوم صاحب العروه قائل هستند به عصیر عنبی تکلیفاً و وضعاً.(منظور از تکلیف :خوردن شراب است. ومنظور از وضعاً:ذات عصیر عنبی است.)
تکلیفاًشرب آن حرام است .و وضعاًذات آن حرام است.
“احتیاطاًو ان کان اقوی طهارتُ”
وقتی یک انسان روایت می بیند اقوال علما را ملاحظه می کند می بیند که صاحب عروه با دقت وتسلط با نگاه جامع به روایات این کلام را بیان کرده است .بله ،اشکال در خوردن آن است آن به نفسه و خود به خود و زمانی که دو سوم آن رفت حلال می شود و انقلاب پیدا می کند .
همین که حالت حباب ها تشکیل شد و یک مقدار گرم شد مولکولهای آن آزاد شدو حباب تشکیل شد. به همان حد قائل می شویم .
صحیح عبدالله بن سنان ،به خاطر وجود راوی که مشخص نیست."ان یعصیر لیبغی سلطان ……………”
آتش به آن ااصابت کرد و” هوحرامٌ” . در روایت دیگری که دراین مسأله حضرات گفته اند.که موثقه معاویة بن عمار است که مراد شیعه است .
“یأتی به البختج “خانم ها در برنج پختن یا آن را آب می کشند و یا آن را دم می دهند.برنج دمپختک این معرب آن است ومقداری از آب آن می رود.این بختج به هرچیزی می گویند.که آن را دم داده اند وکل آبش نرفته است .
دمش دادن یعنی دما به آن دادن و کلاً آب آن نرفته است.
“ویقول قد سبق الی سبق و یشرب الی النصف “و"آٔنا اعرف یثرب الی الللللنصف “و به نصف نرسیده از آن می خورد."کنتُفرجاٌعلی معرفته “.پس با نصف حلال نمی شود وخوردن آن اشکال دارد.
دو روایت ،سه روایت کنار هم به دست می آوریم صحیحه است ،موثقه است،صحیحه است،یا حسنه است. و همگی می تواند قابل انتقاد باشدو از آن طرف ما وجهی بر نجاست نداریم. نه “هو الی الأحوط است شرب آنحرام است و خودش هم نجس می باشد.بنابر این اقوی حرمت شرب است .
بسم الله الرحمن الرحیم
جلسه سوم : مصادف با درس 61
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدالله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا ونبینا محمدو آله المعصومین. سیّما بقیّه الله فی الارضین و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین .
کلام در عصیر عنبی است زمانی که غلیان می یابد قبل از اینکه ذهاب ثلثین شود در این رابطه دو نظریه عمده است :
اول اینکه هم شُرب آن حرام است تکلیفاً وهم ذات آن نجس است وضعاً.
قول دیگر این است که این عصیر شُرب آن حرام است تکلیفا ًاما نجس نیست وضعاً.
اما اینکه تکلیفاً ووضعاًحلال باشد برخی ادّعا کرده اند پس به نظر ماده است شُرب آن حرام و ذات آن نجس است .
قول دوم :شُرب آن حرام اما خود ذات طاهر است .
قول سوم :حلال و طاهراست قبل از اینکه ذهاب ثلثین شود .
این مسئله عصیر عنبی یکی از موارد مهلکت الآراء بین فقها هست و در این رابطه صحبت زیاد شده و اگر شما بخواهید به مخالفت فقهی بپردازید.
عصیرعنبی :
مشهور فقهااین شی ءرا ملحق به خمر کرده اند.علی الاطلاق تکلیفا حرمت شرب وضعا علی نجاسا .
· اما برخی ازحضرات قائل به حرمت شرب هستند اما قائل به نجاست نیستند.
· فرض دیگری این است که عصیر عنبی قبل از ذهاب ثلثین هم نجس است اما شرب آن مشکلی ندارد.
· یک فرض دیگر در مورداسباب غلیان است که غلیان، آن با نارباشد یا غیرنار باشد .
گفته اند اگر با نار باشد حرمت شرب می آورداما اگربه غیر نار بود این ذهاب ثلثین مطهر نیست باز این عصیر عنبی نجس است و تنها یک راه دارد در تنجیز و تبدیل به سرکه .و آن تحلیل وتبدیل آن به سرکه است.
آن دو قول اول مهم است :
1.عصیر ذهاب ثلثین هم نجس وهم حرام است .
2.نجس نیست ولی حرام است. (دو تا فرضیه و یک قول است.)
مجموعه روایاتی که هست به ویژه روایت معاویه بن عمار که در باب اطعمه واشربه است. در رسائل باب هفتم مرحوم شیخ در تهذیب یک جور بیان کرده و مرحوم کلینی در کافی جور دیگری بیان کرده است و همین باعث شده که د فتوی و استنباط نقطه نظرها متفاوت باشد .
در تهذیب مرحوم شیخ “خمرٌلایَشربُهُ” بیان کرده موثقه معاویه :سوال کردم از ابا عبدالله (علیه السلام )هنوز به نصف نرسیده است می خورد.(اما می داند که نرسیده و قبل از یک سوم می خورد)
آیا بنوشم ؟
حضرت فرمود :"خمرٌلا یشربه “.
(و لو شیعه به شی ء بگوید این عصیر قبل از یک سوم خمر لا یشربه در بعضی از کتب مثل رسائل کلمه خمر ندارد.
با کلمه “خمر” یا “لا یشرب “صیغه نهی یا نفی بیان کرده است.آن هنوز ذهاب ثلثین نشده است ولی می خورد چون لا اُبالی است و لو شیعه بگوید این عصیر عنبی قبل از ذهاب ثلثین این کلمه “خمر ” است در برخی از کتب مثل رسائل این کلمه” خمر” ندارد .)
وقتی گفته شود: “خمرٌلایشرُبُهُ” خمر ویژگی های دارد.
حضرت (علیه السلام ) فرموده است :
« این تنزیل شی ءمنزله ی شی ء آخر است. »
نه اینکه واقعاً خمر باشد ژس چون مثل خمر وی شود.
اگر صحبت می کند صحبت خارج از حوزه دینی می کند ایجا عصیر عنبی را مد نظر است .
می فرماید :"خمر"ٌ: وقتی خمر شود. تمام ویژگی های خمر شامل آن می شود :
1.نجاست 2.حرمت شرب
در کتاب وافی نگاه کنید کلمه “خمر “ندارد. آن جا دارد “لا تشرب “
در برخی از کتب کلمه خمر وجود ندارد .
برخی اتکا کردند به کتاب رسائل و گفتندچون رسائل خمر ندارد لکن طاهر است . هر چند حرام باشد.
وآن کسانی که کتاب تهذیب (شیخ طوسی )کلمه” خمر “دارد را ملاحظه کردند که خمر دارد گفتند خمر داردروی این حساباین خمراست که تکلیفاً و وضعاً نجس است. چون کلمه خمردارد.
باتوجه به اینکه رسائل ازمرحوم شیخ است ،به تبع مابایدبه کتاب شیخ رجوع کنیم.چون درآنجاکلمه خمروجوددارد.
مرحوم صاحب رسائل وصاحب وافی خبره هستندچگونه اینهابااین عزت کلمه خمربه این مهمی راجاانداخته باشند.
اساساًروایت مرحوم شیخ وشیخ صدوق نقل کرده است یکی خمرداردودیگری روایت خمرندارد.
(وقتی یک لیست به مامی دهندتاچیزی بخریم ممکن است دوتاچیزآن رانخریم
نه یک چیزاضافه بخریم ومی گوییم فراموش کرده ایم که نخریده ایم.)
اگردایرشدکه درروایت این کلمه هست یانیست لذاکلمه “خمر"می گوییم هست پس عصیرعنبی قبل از ذهاب ثلثین نجس وحرام است .
انجاست که اقای خویی اشکال گرفته اند :
عرض بنده این استکه آقای خویی را نمی پذیریم .که چون سوال از شرب است -آقا بنوشم – حضرت می فرمایند خمر را ننوش نه این است که فقط می فرماید ننوش. لذا تشرب چه با صیغه نهی چه نفی این جواب در صیغه شرب است این سوال در مورد شرب است . وحضرت (علیه السلام) فرمود:خمراست ننوش وتأکیدمی کند.
جواب: سؤال دررابطه باشرب بودوسؤال راتخصیص نمی زندبه همین خاطراینجاقائلیم، قول دوم رامی پذیریم:
این برداشت صحیح نیست ولی طاهراست.حضرت می فرمایدخمروذو وجهین ومی گوید:
“لایشربه” چون سؤال ازشرب است .
برخی اتکا کرده اند به کتاب رسائل گفتند؛ لکن ظاهر طاهر است.
وکسانی که کتاب تهذیب را ملاحظه کرده اند گفته اند :خمر تکلیفاً ووضعاً شرب آن حرام است ونجس می باشد.
در کتاب شیخ حمزه نیز این چنین فرموده اند.
سؤال :این دو فرد خبره درنقل حدیث هستندچطور کلمه ی مهمی که منشأ استنباط است ،جای انداخته باشند ؟ اساساًهردو روایت ،مرحوم شیخ نقل کرده است ؛شیخ صدوق نیز آن را نقل کرده است.وهر دو واحد یکی خمر دارد یکی ندارد ،پس کدام را باید بگیریم و چه اصولی باید اجرا شود؟
اینجا انسان نوعاً وقتی بخواهند یک چیز را کم کنند نه یک چیز را زیاده بیاورند.
اصل عدم زیاده است. نه اینکه اصل زیاده فراموش می کند نه اینکه اضافه کندیعنی داریم که فرد چیزی یادش برود ولی اینکه اضافه برمواردبگذارد.
در نتیجه کلمه خمر است و عصیر عنبی در حکم خمر است و نجس وحرام است.
اشکال آیه الله خویی (رحمه الله علیه ): بله اگر کلمه لا یشرُبُهُ با آن نبود این صحیح بود و گفته ی"خمرًلا یشرُبُهُ"که حرمت شرب دارد ونجس نیست .و قیود اعتراضی است . پس چه خمر باشد چه خمر نباشد فقط فتوا ،حرمت شرب آن است .
و قائلین به قول دوم اینگونه جواب می دهند:این برداشت صحیح نیست .
حضرت می فرمایند :خمرٌدو وجه است.و می گوید لا یشربُهُ چون سؤال از شرب است چه با صیغه ینفی یا نهی جواب سؤال را بدهند سؤال تخصیص یا تقیید نمی خورد.و حضرت تأکید مکنند ،ننوشید.پس قول اول حرام صحیح است ونجس نیست.
نظرآیه الله صفایی بوشهری- نظر مشهور “و لایترک الاحتیاط “و"بالاقوی النجاست وحرمت . یعنی نجس وحرام است.
ابن ادریس و ابن حنظله بیان کردند اگر نار به غیر نار باشد چون حرارت هوا صحیح نیست.
جواب :در برخی روایات “نار” آمده است وموجب شده که به آن استناد کنند .مثل صحیحه ی ابن سنان .
جواب:برخی گفته اند ما روایاتی داریم که مطلق است چه به نار چه غیر نار طاهر و شرب آن حلال است.مثل روایت دیگر ابن سنان ،که اینجا مطلق آورده شده است. و آنجا مقید به” نار” است. پس باید مطلق را مقید به نار کنیم .
اما صحیح نیست چون نوعاً طبخ و غلیان توسط حرارت و آتش است.پس قید نار اعتراضی نیست که روایت را مقید کرد و قید عمومی وغالبی است پس موضوعیت در بحث نداردو به خاطر کثرت استعمال آن است.
پس نظر صحیح قول مشهوراست.
جلسه چهارم :چهارشنبه 30/11/1392
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدالله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا ونبینا محمدو آله المعصومین. سیّما بقیّه الله فی الارضین و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین .
پیام در عصیر عنبی بوده و شهرتی که مشهور است و احتیاطی که در این جا سائل است این حرمت به شکل مطلق است چه این غلیان به نفسه باشد چه به غیره باشد چرا که لسان ادله این گونه است .
و اگر در جایی آمده” طبخ فی النار"و این به خاطرکثرت به عمل است ولذا موجب ——وتأکیداست.
اما در رابطه تحلیل عصیر عنبی به جای غلیان فرموده اند که معمولاً و منطوقاً دلالت بر این است که ذهاب ثلثین (دوسوم)آن که باعث حلیت وتعلیل این مقام(عصیر) می شود.
اطلاق در مسأله :
-اما غلیان از کسی نجس می شود و خوردن ان حرام است در روایت از موقعی که غلیان پیدا کند زمانی که مفهوم غلیان تحقق پیدا کند .
غلیان وقتی اب شروع می کند به حرکت دورانی قبل از اینکه به این مرحله برسد
جلسه پنجم : یک شنبه 4/12/1392
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدالله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا ونبینا محمدو آله المعصومین. سیّما بقیّه الله فی الارضین و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین .
حدیث رفع از جهت سند معتبر است م از جهت دلات برای اثبات دلالت کافی است.
این روایت غیر از –ما لا یعلمون – نیاز به اثبات دارد و برای سند روایات
«رفع در مقابل وضع است » و رفع در موقع وزمانی گفته می شود که چیزی وضع شده باشد و رفع برای جلوگیری از چیزی باشد .
«رفع برداشتن شیء بعد از وقوع است .» و « دفع پیش گیری شیء قبل از وقوع است .»
تسعه اشیاء به نحوی وضع شده است یا قابیت وضع را دارد .
این 9 امر از امت اسلامی برداشته شده است در رابطه با خطا ونسیان دیروز صحبت کردیم .
امروز درباره “ما اکراه علیه ” و"ما اطیعون “صحبت کردیم
خدای متعال آنچه که اکراه می شود بر آن آثار مواخذه وعقاب را برداشته است .کسی که به اجبار و نا خواسته مجبور به افطار ماه مبارک رمضان می کنند و مجبور به کاری می کنند که خلاف تکلیف است .
ولی در جایی که کسی را به قتل کسی مجبور کنند یا به نوامیس مردم تجاوز کنند استثنا شده است . بنابراین تمام تکالیف آثاری فعل تکلیفی و اجباری
اکرا با اجبار فرق م کند ،اکراه اعم از اجبار است ،سلب اراده می کند –اجبار فشار صد در صد است و اکراه همین فشار است وخود نا خواسته ست اما به نحوی از آنها در شرایطی قرار می گیرد .
این روشن است که عقابی ندارد مثلاً کسی را مجبور کردن به خوردن شراب اثر وضعی آن ،حرام است(این که چقدر در حالت سکر عقلش و حالتش را مضطر کند تاثیر میگذارد ) باقی می ماند و فقط اثر تکلیفی آن برداشته می شود .
« و ما لا یتیقون » مثلاً1یرمردی نمی تواند روزه بگیرد یا دختر بچه ای که طاقت ندارد و نمی تواند روزه بگیرد.
«ما اضطروا علیه »آنکه اضطرار نسبت به آن دارد مثلاً در بیابان هستند و گرفتار شده اند و مجبور هستند مردار بخورند و آثار تکلیفی آن برداشته شده است
«والحسد » میل نفسانی انسان از زوال نعمت برداشته می شود.آثار تکلیفی حد برداشته شده است .
اینجا حسد صرف است واز هر فردی از امت گناهی و آثار تکلیفی برداشته می شود بلکه
تشأم به اَمم :پیشگیری(پیشبینی بد) بد
تفأل :پیشگیری (پیشبینی خوب )خوب
یهودی ها از تشأم وتفأل خیلی استفاده می کنند .ودر تعابیر عامیانه کلمات فراوانی داریم :
کلاغ:
جغد:
باز :
شاهین :
«وطایر»
«و تفکر فی الوسوسه »
انسان درعرصه های زندگی “فکر” یکی از موهبت های است که خداوند به و داده است .
برخی از علما می فرمایند:———————–ستایش انسان بر این ویژگی تسریح می کند .خداوند انسان را از سرشت فکر آفریده است.لذا فکر موهبتی است که خداوند فقط به انسان داده است جلوه های دیگری دارد ولی آنها را تحت شعاع انسان است ولی دیگر آفریدها ،برهان صفر هستند .گاهی انسان درعرصه زندگی تفکر می کند –تفکر ماده است وتحت تأثیر این فکر قرار می گیرد حال این تکر این گونه شد .
تفکر ،پذیرش فعل ناخواسته است و تحت تأثیر این فکر می شود اگر تفکر در رابطه با وسوه فی الخلق شد .
وسوسه :مثل زلزله در باب رباعی است .زلزله که این به این خاطر در ادبیات عرب استفاده می شود که زلزله می آید و میرودومثل زلزله و وسوسه باز بر میگردد،وسوسه یک عملیات ذهنی است که انسان را تحت تأثیر خودش قرار می دهد فشار ایجاد مکند ،می آید ومی رود.
صفات ذات دارد یا ندارد در این رابطه دچار وسوسه شده است
اگر در رابطه وسوسه ی در مورد خلقت انسان در رابطه با خدا و درباره آن تفکر کرد و از پذیرایی کرد خدای متعال گناه آثار تکلیفی ندارد واگر خالق باشد و اگر درباره مخلوق باشد مشکلی ندارد اگر نشانه ی مصدری که آفرینش چگون بوده اند آفرید ه ماده اولیه جهان آفریده ،به شکل جهشی آفریده شده ،به شکل تدریجی آفریده شده است اما این هم برداشته شده استدچار وسوسه شده عذاب آن برداشته شد. .
بنبر این پرکار بردترین زبان عرب است خود آهنگ کلمه هم دچار معنی می کند .
جلسه ششم : دوشنبه 5/12/1392
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدالله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا ونبینا محمدو آله المعصومین. سیّما بقیّه الله فی الارضین و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین .
بحثی بین فقها مطرح است که حرمت عصیر عنبی قبل از ذهاب ثلثین –ایا فرقی هست بین این غلیان بر ذات عصیر عارض است و بین غلیان بر ذات عنب یا خیر؟
گاهی غلیان عارض بر عصیر هست آب انگور هست غلیان پیدا می کند گاهی آب انگور نیست خود انگور غلیان پیدا می کند .- آن جایی که انگور هست غلیان پیدا می کند –دو صورت دارد و گاهی این انگور دچار یک شکاف می شود و آب انگور بیرون میآید یه وقت نه ،این انگور سالم هست آب در درون انگوردر هر دانه ای غلیان پیدا میکند.
آن حالتی که خود انگور شکاف پیدا می کنه به خاطر فشار این پوستهدارای شکاف میشهآب انگور می آید بیرون این انگور خود عصیر . چون دیگه آب بیرون می آید و تقریباً با تفاله انگور قاطی است .
دیگر حالت عصیر پیدا میکنه ، این در حکم عصیر بحثش گذشت.
عندماالکلام آن موقعی که آب در درون انگور غلیان پیدا می کند .
خدمتتون که عرض کنم یک مساله هست که همین نکته ای که حضرت آنها فرمودند:
که فرض این معنا ممکن است آب در درون انگور باشد-غلیان پیدا بکند.
و اگر این فرض ممکن است شامل روایات می شود یا خیر.
روایات غلیان –خیلی ها گفته اند که این مفروض نیست. که مثلاً آبی درون انگور باشه حرارت داده باشه و پوسته شکاف پیدا نکنه آب در درون انگور غلیان پیدا کنه .گفتن تحقق خارجی نداره .
سلّمنا که تحقق خارجی داشته باشد بحث می کنیم و همچون موردی باشد .
برخی می گویند:
حرمت شرب دارد امّا نجس نیست (همچون حرفی که در عصیر زدن ) (بلا فرقین حضرات در این جا می زدن .)
برخی گفته اند :
این هم نجس است وهم شُربش حرام است .
به چه علت ؟
به علت اینکه
اولاً:مسکر است.
وعلت حرمت عصیر عنبی قبل از ذهاب ثلثین اسکارش است یعنی مسکر است .
ثانیاً: اینکه عُرف فیما بین عصیر و فیما بین خود عنب که ماده ی عصیر است در این فرق نمی گذارد چه عصیرش غلیان پیدا کند قبل از ذهاب ثلثین وچه خود انگور غلیان پیدا کند قبل از ذهاب ثلثین است .
فرق فیزکی دارد این خارج از پوسته است .این درون پوسته است عرف فرقی نمی گذارد فیما بین
جلسه هفتم : سه شنبه 6/12/1392
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدالله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا ونبینا محمدو آله المعصومین. سیّما بقیّه الله فی الارضین و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین .
قول اول :
قول دوم :عدم شُرب و نجاست
برای استدلال قول اول و دربیان اصل روایت دو مسئله است ؛
1.استدلال ایجابی
2.استدلال سلبی
1. استدلال ایجابی :
تمرو زبیب ذاتاً طاهراست و اکل آنها جایز است ولی در غلیان شک می کنیم که نجس شد و حرمت شرب ثابت شد .استصحاب عدم نجاست است وسابق عدم حرمت داشته است .
برخی اشکال گرفته اند که تمر و زبیب با عصیرآنها فرق می کنند و استصحاب و عدم موضوع باید وحدت داشته باشند.
جواب :هر عُرف بین عصیر و خود تمر و زبیب فرقی نمی گذارند . لذا وحدت موضوعی پیدا می کنند .
اشکال کرده اند: عصیر تمری وزبیبی با اصل تمر و زبیب فرق می کند چرا که قیمت آنها با هم فرق میکنند یکی را مایع می دانند ویکی را جامد می دانند حتی در طبع آنها فرق است وتغییر می کند .عصیر طبعش با اصل زبیب و تمر فرق می کند .لذا عرف بین تمر و زبیب وعصیرهما فرق قائل است لذا دو موضوعاست .و در این رابطه عرف حکم به تفرع می کند و مسامحه نمی کند بنابر این دلیل ایجابی قائلین به طهارت عصیرهما و حلیّت شُرب صحیح نیست .
(لذا موضوع در قضیه متیقن و استصحاب دو تاست.)
2. استدلال سلبی :
ادّله ای که قائلین به حرمت شُرب و نجاست این دو آورده اند صحیح نیست چون در مسند تمامی این روایات اشکال است .
پس باید این روایات را بررسی کنیم .
روایت اول ابن ابی عمیر نقل می کند .سؤال می کند از امام صادق (علیه السلام )می فرمایند:
دوباره سؤال می کند اگر زبیب کامل روی آب ریخته شود چطور حضرات فرمودند اشکال ندارد .و این هم حرام است .
در سند آن اشکال گرفته اند ولی در متن دلالت واضح است که دلالت بر حرمت شُرب می کند .
اشکال کرده اند :زید که زراره می گویید نرسی است شاید زید نرسی باشد که موثق نیست و زید مرسی هم توثیق قوی ندارد .
لذا روایت چه زید زراره و چه نرسی باشد توثیق شده اند .
حضرات می گویند چون از ابی عمیرنقل می کند . و روایاتی که به که به اصحاب اجماع می رسد مصحح است .بنابراین در سکه هستند و معتبر است و قابل اعتماد ابن عصیر یکی از اصحاب اجماع است .
در رابطه با اصحاب اجماع بین متأخرین اختلاف است .متقدمین قائل بودند که اصحاب اجماع هرچه اصحاب اجماع ،(تمامی اصحاب رجال قائل به وثاقت آنها هستند)
فردی را معتبر دانسته اند این فرد از هر کس که نقل می کند و هر که از او نقل شود هم روایت هایی معتبر است .
نظر متأخرین : اصحاب اجماع افرادی هستند که رجالیون توثیق کرده اند خود این هاافراد سالمی هستند نه اینکه کسانی که اصحاب اجماع یا از آنها نقل می کند افراد سالمی هستند .افرادی وجد دارند که انسان نمی خواهد درباره یآنها نقل کند اصحاب اجماع به ما هوهو وثاقت دارند .افرادی هستند که در سند روایت وثاقت دارند .
پس این گروه سند این روایت را قبول ندارند.
نظر صحیح :
ما قائل هستیم که اصحاب اجماع توثیق می شوند ولی دیگران توثیق نمی شوند .
ولی اگر فردی باشند که اصحاب اجماع از کسی نقل کردند مدحی وذمی ندارند و خود نقل اصحاب اجماع از این افراد به نحو توثیق است واین نشان از اعتبارو سلامت این افراد دارد چون قائل به توثیق این افراد هستیم .
اگر این روایت ،روایت مشابه هم داشته باشد ،موثقه یا معتبره مؤید این روایت هم است .که در این رابطه روایاتی نیز وجود دارد .
مثل روایت علی بن جعفر عن اخی مثل روایت موسی بن جعفر (علیه السلام )سوال کردم : سؤال کردم از زبیب که آنها را طبخ کنم طبعش عوض می شود دو ثلث برود و یک ثلث بماند حضرات می فرمایند اشکال ندارد .0یعنی دوسوم آن برود اشکال ندارد .) مفهوم :اگر دوسوم نرود مشکل دلرد .
روایت دیگر موثقه موثقه عمار ساباطی :زبیب چگونه طبخ شود تا شُرب آن حلال باشد .حضرت می فرمایند :—————– آب برزید تا دوسوم برود و یک دوم بماند آن وقت بخورید .
این روایت که می گویند و آن روایت که هر دو ثقه هستند دلالت می کند که روایت زید بن نرسی نیز صحیح است .
اقوی حمت هما و لایترک احتیاط تمر وزبیب و عصیرشان وقتی قبل از ذهاب ثلثین نجس است و حرمت شُرب دارند برخلاف تمر اگر تمر مسکر گرفته شود .مردم فیما بین ماده اسکار نمی گذارند و می گویند هردو یک حکم دارند.
جلسه هشتم :چهار شنبه 7/12/1392
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدالله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا ونبینا محمدو آله المعصومین. سیّما بقیّه الله فی الارضین و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین .
یکی از نکاتی که برای روحانیت حائز اهمیت می باشد. قرآن است و یک روحانی باید سؤال قرآنی داشته باشد ،در قرائت باید مسلط باشد، در ترجمه صاحب نظر باشد .
خیلی از این ترجمه ها اشتباه است ،در تفسیر ،در شأن نزول باید مسلط باشیم.
لذا خانم ها و آقایان هم خود، کار کنند وهم تدریس کنند .
موضوعات آیه ها را مشخص کنند ،جزوه ای داشته باشند .اگر فرهنگ قرآنی داشته باشیم همه چیز درست می شود.
نگاه کنید درمورد قرآن چقدر صحبت شده است .
چقدر مقام معظم رهبر امام خامنه ای (مد ظله العالی )تأکید می کنند.
چقدرعمل به قرآن ،کنترل زبان ٰامر به معروف آن هم با ادب این کارانجام شود ، تذکر داده اند. جامعه را باید قرآنی کنیم ،فاصله از قرآن نگیریم .اگر از قرآن فاصله بگیریم از خدا دور می شویم . در مورد قرآن کسی بحثی ندارد همه بحث ها برسر اهل بیت (علیهم السلام )است .قرآن را توجه کنید –عنایتی داشته باشید.